نمیدونم چی شده؛ ولی دلشوره عجیبی دارم. به خودم میگم: نکنه اون روز فقط یه خواب شیرین بود، خوابی که وقتی بعدش بیدار میشی، سعی میکنی جزء به جزءشو به یاد بیاری.
خط کش اخلاقی من
آیا داشتن چند همسر توسط مردان در عربستان، کاری غیر اخلاقی است؟
آیا دزدیدن کیکی از فروشگاه برای سیر کردن فرزند خود، کاری غیر اخلاقی است؟
آیا ورود پلیس مخفی به گروه تبهکاران، کاری غیر اخلاقی است؟
چرا جامعه دانشگاهی ما قدرت شناخت عالمان را از جاهلان ندارد؟
اخیرا خبر نه چندان جدیدی پیرامون جعل کارت عضویت در کسوت استادی در هیات علمی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران میان ذینفعان دانشگاهی در حال گردش است. داستان از این قرار است که فردی خود را استاد و هیات علمی دانشکده مدیریت قلمداد و حتی در پردیس فارابی نیز تدریس نموده است. طبیعتا هم استاد و هم دانشجو و هم کارمند دانشگاه تهران از این بابت بسیار ناراحت و خشمگین اند.
شخصیت متناقض و شخصیت دو رو
گاهی وقت ها به خصوص در زندگی کاری با افرادی مواجه می شویم که در گفتار و کردار خود، حرف ها و رفتارهایی را بروز می دهند که در تناقض با حرف ها و رفتارهایی است که چند لحظه قبل از خود بروز داده اند. برای نمونه، در عین حال که بسیار جدی هستند، شوخی هم چاشنی صحبتشان می کنند. در عین حال که از تقبیح کارناپسندی سخن می گویند، آن کار را با گفتار خود ترویج می دهند؛ در عین حال که رفتارهای هوشمندانه ای بروز می دهند، ساده لوح نیز هستند؛ در حالی که خیلی با نظم کارها را به سرانجام می رسانند اما شلختگی در کارشان نیز موج می زند.
سیاست «دمار همه را دربیار و فرار کن»
یکی از موضوعات مهم و محوری که جای آن در پژوهش های ما خالی است، توجه به نقش نهادهای فراملی و بررسی پیامدهای آن بر فرایند دستورگذاری و اجرای خطوط مشی کشور است (اگرچه در موضوعات علوم سیاسی به آن پرداخته شده است). بهترین نمونه آن را می توان در سیاست کلان اقتصاد مقاومتی مشاهده کرد. سیاستی که به دلیل تحریم های ظالمانه بلوک غرب با همراهی سایر کشورها وضع شده است.
عذر می خواهم!
عذر می خواهم که به جای اینکه به مسائل اساسی امروز کشورم بپردازم ، به مسائل حاشیه ای آن رو آوردم؛ عذر می خواهم که از منابع عمومی برای تحصیل بنده هزینه شده اما این سرمایه را نتوانستم به جامعه برگردانم.
کشک گذاری
چند ماه پیش، یکی از اساتید ترم یک کارشناسی خود را که به اتفاق، استاد راهنمای یکی از دوستانم بود را ملاقات کردم. ایشان از سابقه درخشانی در دانشگاه و کار در بدنه دولت در سطح عالی برخوردار هستند. می دانستم که کاملا مرا به یاد نمی آورد و فقط ممکن است چهره ام برایش آشنا باشد. پس از اتمام جلسه دفاع دوستم، خودم را به استاد معرفی و با ایشان احوال پرسی کردم. ازمن در مورد کار و پیشه ام سوال کرد. پاسخ دادم که «دانشجوام و در مقطع دکتری در حال گذراندن دوره خط مشی عمومی هستم». گویا اولش صدایم را نشنید و بنابراین دوباره پاسخم را تکرار کردم. گفتند «چی؟ کشک گذاری؟»