وضعیت غریبی نیست، مردم ایران تجربه انتخاب میان بد و بدتر را نیز پیشتر در عرصههای دیگر زندگیشان داشتهاند. امروز دامنه انتخابشان فقط محدود به انتخاب خودروی زشت و ناایمنی چون تیبا نیست؛ ایشان مجبورند کالاها و خدمات کم ارزشی از سس گوجه فرنگی و روغن گرفته تا سشوار و ماوس کامپیوتر را با قیمتهایی نجومی خریداری کنند. برندهای معتبر که فلسفه وجودیشان به انتخاب بهتر کمک میکرد، امروز به واسطه تحریمهای اقتصادی، کمتر و محدودتر شدهاند. در این دریای برهوت، اما صیادانی وجود دارند که کالاهای بنجل خود را با فرایند مصطلح به برندینگ زرق و برق بیشتری بخشند.
جایزه تعالی سازمانی بالدریج
جایزه بالدریج توسط کنگره آمریکا در سال ۱۹۸۷ تاسیس شد و به نام وزیر پیشین بازرگانی امریکا، مالکوم بالدریج نامگذاری شد. هدف این جایزه، ارتقای آگاهی از کیفیت بوده و امتیاز نهایی آن مبتنی بر نمرات وزن دار کسب شده در هفت دسته از معیارهای عملکردی به شرح ذیل است.
تفاوت منافع با مصالح
از ازل تا امروز، از فرد تا جامعه، هر لحظه از زندگی و سرنوشت با یک تصمیم گره خورده و در هر تصمیم حداقل دو گزینه وجود داشته است؛ گاهی این دو گزینه نتیجه ای برابر داشته اند و یا گاهی آنقدر نسبت به هم بیگانه بوده اند که سرنوشت و بخت و اقبال متفاوت ما و جامعه مان را رقم زده اند. جالب آنکه ماهیت این دو گزینه در تمام تصمیم ها از خرید یک اسباب بازی برای فرزندمان تا انتخاب رشته تحصیلی و یا گزینش همسر برای ادامه زندگی و تا تعیین استراتژی سازمانی و تا خط مشی گذاری برای توسعه اقتصادی یک کشور یکسان است و تغییر نمی کند. انتخاب بین این دو گزینه، انتخاب میان «آنچه که به نفع ماست» و «آنچه که به صلاح ماست» را تشکیل می دهد.
دولتهای بیحیا! وضعیتی جدید در روابط دولتها با ملتها
بدترین اتفاقی که برای یک اجتماع میتواند رخ دهد، فرو ریختن حیا است. تفاوتی ندارد درباره چه نوع اجتماعی صحبت میکنیم؛ از خانواده گرفته تا جامعه بین الملل، اگر حیا بریزد، دیگر هیچ چیزی مثل قبل نخواهد بود. به نظر میرسد که امروزه بسیاری از دولتها و کشورها با سرعت بسیاری به سمت بیحیایی درحرکتند. وضعیتی که با شنیدن برخی از تصمیمات و برنامههای ایشان، ممکن است روزها و ماهها از شنیدن آن حیرت زده شویم.
سه راه برای تشخیص و مواجهه با پسته، کله و سازمان پوک!
شاید برخی از شما با شنیدن واژه پوک یاد پسته پوک، پوکی استخوان، یا حتی کله پوک بیفتید اما من یاد دانشگاه پوک، سازمان پوک یا سیستم پوک میافتم. در هر صورت عیب پوک بودن آن چیز به غیر از نتیجه و پاداشی که فکر میکردیم اگر سالم بود برای ما داشت، این است که ما در نگاه سطحی پی نخواهیم برد که آن چیز پوک است یا نه اما اگر بعد از مکاشفه بیشتر که طبیعتا از ما زمان و انرژی زیادی خواهد گرفت، متوجه شویم که آن چیز پوک یا بهتر بگویم پوچ بوده است، احساس میکنیم که زمان و انرژیمان به هدر رفته و انگیزه ما پس از آن بسیار کم میشود. از آنجا که ما موجوداتی تجربه گرا هستیم، درنتیجه اگر دوباره به چیزی شبیه با آنچه که پوچ بود، برخورد نماییم با تردید بیشتر به آن چیز مواجه خواهیم شد اما این بار به غیر از زمان و انرژی که به هدر خواهد رفت، به رهاکردن مکاشفه نیز فکر میکنیم. در هر صورت پوک بودن هر چیزی برای ما نامطلوب است بنابراین در این نگاشت قصد دارم به شما بگویم که چطور با مکاشفه کمتر، به پوک بودن آن چیز پی ببرید و با آن مواجه شوید.
اصالت
آدم اصیل، اصول دارد!
سیلی آزادی بر عدالت
یادم هست که در دوران کودکی، چندسالی بحث کتک خوردن دانش آموزان از معلمان موضوع محافل بود. آن زمان، کسی تلفن همراه نداشت تا فیلمی بگیرد، چه برسد به آن که آن فیلم به هزاران نفر نیز مخابره شود. اگر کشیدهای زده میشد، تنها بچههای همان کلاس آن را مشاهده میکردند و صدای آن حتی به گوش کلاس کناری هم نمیرسید. اما امروزه به لطف فناوری ارتباطات، صدای سیلی خیلی بلندتر از قبل شده است و دیگر نقل و قسم شاهدان، نتیجه پزشکی قانونی، شکایت والدین، نظر کارشناسان و مدیران وزارت آموزش و پرورش و امثالهم برای بررسی لازم نیست؛ همه این موارد کوتاه شده و حکم فورا صادر میشود. امروز اگر کسی سیلی بزند یا سیلی بخورد، صدای آن میتواند جماعتی را متاثر کند. در هفته جاری نیز کشیدهای زده شده است.