تفاوت میان دو عبارت «سیاست گذاری» و «خط مشی گذاری» از اولین مشکلاتی است که هر دانشپژوه فارسی زبان با آن برخورد می کند. قبلا راجع به مسئولیت مترجمان به شکل دیگری، گلایه کرده ام و نیز تلاش کردم تا برگه ای را به صورت واژه نامه در وبلاگم ارائه کنم. با این حال در این نگاشت تلاش می کنم تا توضیحات بیشتری را به خصوص در مورد این دو عبارت مصطلح در زبان روزمره ارائه کنم.
- هر دو عبارت سیاست گذاری و خط مشی گذاری، ترجمه Policy-making هستند؛ پس از هر دو به یک مفهوم در ادبیات این رشته علمی اشاره می کنند.
- ترجمه صحیح سیاست یا علم سیاست به انگلیسی Politics است، نه Policy. این رشته علمی مباحث خاص خود را با محوریت مطالعه فعالیت های دولت دنبال می کند. طبیعتا Policy-making یکی از فعالیت های اصلی دولت به عنوان بزرگترین نهاد جامعه است.
- در رشته Public Policy، مفهوم مورد مطالعه Policy است، نه Power در رشته علم سیاست.
- قدمت رشته علوم سیاسی بسیار بیشتر از Public policy است. Policy در درون این رشته علمی ظهور یافت و اولین مطالعه نظامند در باب آن به دانشمند علوم سیاسی هارولد لاسول (Harold Dwight Lasswell) نسبت داده می شود.
- دانشکده حقوق و علوم سیاسی فعلی در دانشگاه تهران، اولین دانشکده دانشگاه مزبور بوده و طبیعتا عالمان اولیه Policy-making را سیاستگذاری ترجمه کردند. از این رو نفوذ و اشاعه آن در میان جامعه و سیاستمداران به نسبت خط مشی گذاری بیشتر است.
- طبق نظر لاسول Politics بر Policy تاثیر گذار است. و طبق نظر تئودور لویی به طور معکوس، Policy بر Politics اثر می گذارد.
- مطالعه Policy مبتنی بر رویکرد عملگرایی به آن است و هدف حل مشکل عمومی است.
- با جست و جویی در واژه های انگیسی زبان، معادل Policy و Policy-making شاید بهتر بتوان معنای رایج آن را استخراج نمود که در جدول زیر آمده است
Dictionary | Policy | Policy-making |
---|---|---|
Oxford | A course or principle of action adopted or proposed by an organization or individual | The process of formulating policies, especially in politics |
Cambridge | A set of ideas or a plan of what to do in particular situations that has been agreed to officially by a group of people, a business organization, a government, or a political party | The activity of deciding on new policies, especially by a government or political party |
Merriam-webster | · a definite course or method of action selected from among alternatives and in light of given conditions to guide and determine present and future decisions
· a high-level overall plan embracing the general goals and acceptable procedures especially of a governmental body | – |
- درنتیجه به نظر می رسد معنی و ترجمه رایج و عموم (چرا رایج و عموم و نه تخصصی؟) برای اینکه اعتقاد دارم رشته های علوم اجتماعی برای تاثیر هر چه بیشتر باید مبتنی بر زبان مردم عادی باشند و به طور صحیح استفاده شوند) در مورد Policy حکایت از برنامه و عملی که برای آینده تصمیم گرفته می شود، دارد و به این فرایند Policy-making می گویند.
- در مورد پسوند «گذاردن» که میان هردو مشترک است بحثی نیست که به اسم پیش از خود اضافه می شود و آن را به فعل تبدیل می کند اما جست و جویی در باب «سیاست » و «خط مشی» کرده که به شرح جدول زیر است:
نام واژه نامه | سیاست | خط مشی |
---|---|---|
واژه نامه دهخدا | پاس داشتن ملک .(غیاث اللغات) (آنندراج ). نگاه داشتن. (دهار). حفاظت. نگاهداری. حراست . حکم راندن بر رعیت. (غیاث اللغات) (آنندراج). رعیت داری کردن. (منتهی الارب). حکومت. ریاست. داوری . (ناظم الاطباء) : از چنین سیاست باشد که جهانی را ضبط توان کرد. (تاریخ بیهقی) | کنایه از روش کار. طریقه . (یادداشت بخط مولف ) |
واژه نامه معین | 1 – (مص م .) حکومت کردن.
2 – (اِمص .) حکومت. 3 – داوری. 4 – تنبیه | – |
واژه نامه عمید | ۱. اداره و مراقبت امور داخلی و خارجی کشور.
۲. درایت؛ باهوشی؛ خردمندی. ۳. [عامیانه، مجاز] حسابگری منفعتجویانه. ۴. برنامۀ کار یا شیوۀ عمل. ۵. [قدیمی] عقوبت؛ مجازات. ⟨ سیاست کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] عقوبت کردن؛ مجازات کردن؛ تنبیه کردن. ⟨ سیاست مدن: [قدیمی] علم به مصالح جامعه، اداره کردن امور و فراهم ساختن اسباب رفاه و امنیت مردمی که در یک شهر یا کشور زندگی میکنند. | – |
واژه نامه سره | – | راه و روش |
- جدید: میان Politician و Policy-maker تفاوت وجود دارد. اولی به دنبال کسب آراء و قدرت است؛ دومی نقش فعال تری در ارائه برنامه دارد؛ بنابراین در ترجمه نیز باید میان آنها تفاوت قائل شویم.
- جدید: کینگدان (Kingdon) در نظریه خود سه جریان مستقل را نام می برد بنام Problems، Policies، و Politics و خود نیز اشاره کرده که میان آنها تفاوت معنایی وجود دارد (ر.ک Kingdon, 2003, Agendas, alternatives, and public policies)؛ اگر چه بیان نموده است که برای درک فرایند Policy-making به فهم هر دو مفهوم نیاز است.
- جدید: دوستی گفته بود که ریشه دو واژه Policy و Politics مشترک است؛ و ریشه این دو واژه از Polis می آید؛ اما با بررسی دقیق تر معلوم شد که ریشه این دو واژه از یکدیگر جدا است: Politics از (Greek politika, from neuter plural of politikos political) می آید؛ این در حالی است که ریشه واژه Policy به (Middle English policie government, policy, from Middle French police, policie) برمی گردد.
- از آنجایی که افتراق بین تعریف مفهوم ذهنی چون Policy بین عالمان زیاد است، بهتر است این فاصله در فارسی نیز به واسطه ترجمه متفاوت بیش از پیش نشود. اخیر کتاب هایی با عنوان Politics of public policy یا The political process of Policy-making: A Pragmatic approach to public policy و حتی The politics of evaluation: Participation and policy implementation منتشر شده است که افتراق درترجمه بر فهم مخاطب اثر سوء خواهد گذاشت.
نتیجه نهایی: مترجم خوب، مترجمی است که بتواند معنای واژه مورد نظر را به صورت رسا، روشن و واضح به زبان مقصد انتقال دهد. ترجمه خوب لزوما ترجمه تحت اللفظی نیست؛ بلکه ترجمه ای خوب است که واژگانی که دارای بار فرهنگی و اجتماعی هستند، همانطور که در زبان مبدا معنای مشترک و جمعی را به مخاطب خود می رسانند، آن معنا را با همان محتوای فرهنگی و اجتماعی به زبان مقصد انتقال داده به گونه ای که باعث فهم آن در جامعه مقصد شود؛ در فارسی ترجمه «خط مشی» برای «Policy» و «خط مشی گذاری» برای «Policy-making» مناسبتر است.
نظر شما چیست؟ آیا ترجمه مناسبتری برای واژه Policy یافته اید؟ لطفا آنرا با بنده در میان بگذارید. سپاس.
وحدانی نیا/ دانشجوی دکترای تخصصی سیاستگذاری عمومی / دانشگاه تهران
برای درک مفهوم پالیس زحمت کشیده اید که قابل تقدیر است اما تواجه داشته باشیدکه:
چرا در برابر واژه پالیسی سیاست از خط مشی مناسب تر است؟ قولی مشهور هست که مفاهیمی که تاریخ دارند تعریف نمی پذیرند، پیچیدگی هایی که مفهوم در گذر زمان تجربه می کند، محدود کردن آن (تعریف) را ناممکن می کند. در این میان ترجمه مفاهیم خود دشواری های دیگری را پیش می کشد، مفاهیمی که در یک زبان در نسبت با دیگر مفاهیم آن به وجود آمده اند، در ترجمه به زبانی دیگر بخشی از بار معنایی خود را از دست می دهند. این به ویژه برای بسیاری از واژه های فلسفی تر مانند سوژه و ابژه پررنگ است. در متن های کمتر جدی می توان روادارتر بود و از برابرواژه های نه چندان دقیق هم استفاده کرد تا متن برای مخاطب ساده تر و فهمیدنی تر شود، ولی برای بحث های علمی اوضاع متفاوت است. در علم سیاست پالیتیکز و واژه همخانواده آن پالیسی هم از وضعیت ویژه ای برخوردار است. ریشه این دو به پولیس برمی گردد که امروزه هم به معنای شهر به کار برده می شود. اما در معنای اصلی به شکلی متفاوت باید آن را فهمید، پولیس اجتماعی بود که عالیترین نوع پیوند میان انسان ها در آن برقرار بود و انسان ها برابر در مقام شهروند خیر جمعی خود را که از خیر فردی شان جدا نبود پی می گرفتند. به نقل از دکتر سید جواد طباطبایی، واژه سیاست هم در آغاز به جای پالیتیکز به کار گرفته نمی شد و فیلسوفان مسلمان بیشتر از “مدینه” و مشتقات آن مانند “مدنی” برای توصیف آن بهره می گرفتند که آشکارا به معنای پولیس نزدیکتر است. “سیاست” علمی است که به “مدینه” و “مناسبات مدنی” می پردازد و کسانی نیز از سیاست در همین معنای جدید استفاده کرده اند. این توضیح ها برای آن آورده شد که نشان دهیم “سیاست” مفهومی کانونی است با معنا و تاریخی خاص که نباید به سادگی آن را نادیده گرفت، وقتی از پالیسی هم صحبت می کنیم باید ردپای “سیاست” در ترجمه آن نیز دیده شود. چرا از “پلن” و “کورس او اکشن” و مانند آنها استفاده نمی کنیم؟ زیرا آنها ربطی به “سیاست” و “مدینه” ندارند، ردپای مناسبات قدرت در آنها نیست و معلوم نیست که مربوط به علم سیاست و تدبیر مردم هستند. “برنامه”، “خط مشی” و مانند آنها ترجمه مناسبی برای پالیسی نیست، زیرا اثری از سیاست و تاریخ واژه در آنها نیست، با چنین معادل هایی تبار واژه را کشته ایم و آن را از معنای غنی اش تهی کرده ایم. با ترجمه این واژه به “خط مشی” دیگر معلوم نیست پالیسی مربوط به پالیتیکز است، بلکه بیشتر به معنای “مسیر حرکت” و “راهکار” در معنای کلی آن است. باید همخانوادگی را در ترجمه در نظر داشت تا پیوند معنایی آن در زبان مقصد هم انتقال یابد. به این منظور می توان پالیتیکز را “سیاست ورزی” یا “علم سیاست” (مانند ایکنامیکز) یا “سیاستشناسی” (مانند داینامیکز) ترجمه کرد و برای پالیسی همان “سیاست” را حفظ کرد. “سند سیاستی” بارها و بارها رساتر از “سند خط مشی” است، زیرا در نگاه نخست می توان فهمید سخن از “سیاست” و “تدبیر مدینه” است، نه “مسیر رفتن”
آرین
بسیار مطلب قابل تاملی بود، از دقت نظر و زمانی که صرف نگاشت آن فرمودید کمال تشکر را دارم، سعی می کنم دوباره این موضوع را بررسی کرده و از این نظر نیز مورد اصلاح قرار دهم
آرین
باتوجه به نظر حضرتعالی، متن را دوباره بررسی و سطوری را تحت عنون «جدید» به آن اضافه کردم؛ در ضمن به نظر می رسد متن حضرتعالی، نظر آقای امیر حسین خالقی بوده است
یک بنده خدا
جناب آقای وحدانی نیا با سلام
شاید مفاهیم دارای تاریخ تعریف نپذیرند, ولی میتوانند در طول تاریخ بار معنایی خود را عوض کرده (برای مثال به واژه دولت یا state رجوع شود) یا حتی شاخ و برگ های جدیدی برای خود تدارک ببینند. واژه پالیسی هم از این جنس به نظر میرسد. اگرچه ریشه های این رشته از علم سیاست گرفته شده است, ولی در گذر زمان به واسطه تلاش اندیشمندان برای خود هویتی مجزا از علم سیاست دست و پا کرده است. بهتر است به جای بازپخش سخنانی که صرفا با اندکی مطالعه در جهان با عدم قطعیت سعی در تاکید قطعیت مدار بر فهم خود دارند, به اندیشه های نظریه پردازان این حوزه توجه شود تا تشخیص سره از ناسره و فهم درست از کژفهمی راحت تر شود. کینگ دان بر ان است که پالیسی معادل با راه حل است, نه قدرت و توزیع امرانه ارزش ها در جامعه که به طور سنتی موضوع مورد مطالعه علم سیاست است.
آرین
سلام
با تاکید حضرتعالی، بنده هم بیشتر به یقین رسیدم که ماهیت سیاست از خط مشی متفاوت است، ممنون
سميه سالاري
با سلام و احترام
ببخشيد،يه سوال از خدمتتون داشتم. رشته سياستگذاري عمومي درسته يا خط مشي گذاري عمومي و چرا؟
آرین
سلام
بنده همین ادله ها به ذهنم رسید بنابراین بنظرم خط مشی گذاری عمومی مناسب تر است. شما چه فکر می کنید؟ اگر بنظرتان سیاستگذاری واژه مناسبتری است، بی صبرانه منتظر شنیدن ادله های حضرتعالی هستم. ممنون
علی
سلام علیکم
در مصاحبه دکتری از بنده پرسیدند که “رابطه سیاست و خط مشی چیست؟”
به نظرتان چه جوابی مناسب است؟
آرین
سلام
درصورت امكان با بنده تماس بگيريد تا تلفنی خدمتتان عرض کنم
سپاس
عباس خالقي
به نظر مي رسد سياست يا Politics به ارزش هاي عمومي مرتبط است و از قدرت براي اعمال اين ارزش ها استفاده مي شود ولي اعمال قدرت به شكل دلبخواهي و هر دمبيلي كه نيست، بلكه روشمند و قاعده پذير است و همين مفهوم با Policy مرتبط است. به عبارتي مفهوم Politics به ايده نزديكتر و مفهوم policy به تكنيك نزديك تر است.
آرین
سلام
مرسی از اینکه نظرتان را با بنده به اشتراک گذاشتین
بله، فکر می کنم حق با شماست
اما درباره جایگاه ایده در سیاست و خط مشی میتوانیم با هم بحثها داشته باشیم 🙂
مسعود
Difference Between Policy and Politics
• Categorized under Politics | Difference Between Policy and Politics
Policy vs. Politics
Politics is part of the government system, and a policy can be called a plan. Politics can be defined as a science or art of governing or government, especially governing a political entity like a nation. A policy can be defined as an overall plan that embraces the general goals. A policy can also be said to be a course or action that is proposed by a government, an individual, business firm, or any party.
Politics refers to authority and refers to public life. Politics generally revolves round government and its activities. “Politics” is a term that refers to the organizational process. It also refers to the theory and practice of governance. Political parties run the government which all adhere to certain policies.
“Policy” can be termed as a “principle.” It is not that political parties adhere to certain policies, but almost all individuals have certain policies. Most companies follow certain policies. A policy can also be termed as a commitment or statement of intent. It is because of the policy that people, an organization, or a party is held accountable. A policy is a set of rules or principles that guide decisions.
“Politics” is a word that has been derived from the Greek word “politikos,” meaning “an official” which has been modeled on “Affairs of the City” by Aristotle. This book talks of government and governing. “Policy” is a term that has been derived from the Old French word “policie,” from Late Latin “politia,” and ancient Greek “politeia.”
Summary:
1. Politics can be defined as a science or art of governing or government, especially governing a political entity like a nation. A policy can be defined as an overall plan that embraces the general goals.
2. Politics refers to authority and refers to public life. Politics generally revolves round
government and its activities. Politics is a term that refers to the organizational process.
3. Policy can be termed as a “principle.”
4. A policy can also be termed as a commitment or statement of intent. It is because of the policy that people, an organization, or a party is held accountable. Policy is a set of rules or principles that guide decisions.
5. Political parties run the government which all adhere to certain policies.
6. A policy can also be said to be a course or action that is proposed by a government, an individual, business firm, or any party.
7. Politics refers to the theory and practice of governance.
Read more: Difference Between Policy and Politics | Difference Between http://www.differencebetween.net/miscellaneous/politics/difference-between-policy-and-politics/#ixzz53fKEuq5k
عباسعلی
سلام
و تشکر بسیار زیاد از مولف متن فوق العاده علمی بالا.
دوستان کلمات شعور دارند با معادل سازی های نادقیق شعور تاریخی کلمات را از بین نبریم.
اکثر کلماتی که فرق می کنید پارسی است اکثرا ریشه در اکدی یا عیلامی و سومری دارد.
علوان الهیان
قرآن کریم در 2 آیه در سوره های نساء و احزاب و آن هم در کنار کلمه تقوی خواسته است قول سدید یعنی مستدل و بنابر این محکم بگوییم. لازمه قول محکم هم به کار بردن کلمات با معانی درست آنهاست.
از طرف دیگر شاهدیم که در 2 مکان نیز واژه ها و اصطلاحات تعریف می شوند. یکی در مقوله علم به طور کلی است (پژوهشها) و دیگری در مقوله قانون (حقوق) است و این نیست مگر به لحاط لزوم دقت و حساسیت موضوعات مربوط.
اختلاف ترجمه این دو واژه در رشته policy making به گونه ای است که دانشکده مدیریت دانشگاه تهران “تصمیمگیری و خط مشی گذاری عمومی” و دانشکده اقتصاد و مديريت دانشگاه تربیت مدرس “سياستگذاری بخش عمومی” را برای آن انتخاب کزده است.
البته مرجع واژه گزینی فرهنگستان است و چنانچه به خود این مرجع نیز نگاه کنیم که به صورت زیر health policy را ” سیاست سلامت” ترجمه و در توضیح آن از واژه خط مشی استفاده می کند:
health policyسیاست سلامت
خطمشی ناظر بر چگونگی مراقبتهای سلامت و تدوین برنامههایی برای آن.
لازم به ذکر است که در قانون اساسی نیز در یک جای مهم، واژه “سیاست” به کار رفته آن جا که طبق اصل 110 قانون اساسي” تعيين سياست هاي كلي نظام جمهوري اسلامي ايران ” پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام از وظايف رهبري شمرده شده است.
پیشنهاد بنده به کارگیری معادل خط مشی برای policy و سیاست برای politics است.
آرین
سلام وقتتون بخیر
بسیار عالی بنده هم با شما موافقم
ممنون از شما
الهیان
علیکم السلام و رحمه الله
با تشکر از شما.
حیدری
سلام اقای دکتر عظیمی ممنون از مطالب ارزنده تان لطا در مورد ارتباط خط مشی با سیاست و تفاوت این دو توضیحی بفرمایید
آرین عظیمی
سلام وقتتون بخیر
ممنون از پیغامتون؛ حتما ولی روزهای اخیر سرم مشغول به آماده سازی و برنامه ریزی برای تولید محتوا با شدت و قدرت بیشتری شده که حتما در این رابطه بیشتر خواهم گفت؛ به نظرم برای مطالعات بیشتر در این خصوص به کتابی با عنوان The Politics of Public Policyمراجعه فرمایید
خرمی نیا
با سلام و سپاس جناب دکتر ممکنه در خصوص تفاوت منشور و خط مشی راهنمایی بفرمایید؟
رستگار
از نظر بنده برای ترجمه صحیح این عبارت باید به دو موضوع توجه کرد: نخست نحوه شکل گیری و خاستگاه این رشته علمی و دوم کاربرد واژگان در زبان مقصد یعنی فارسی.
دغدغه ترجمه policy making تا پیش از وجود رشته سیاست گذاری عمومی در دانشگاه تهران وجود نداشت و غالباً همون خط مشی گذاری ترجمه می شد. بنابراین فکر میکنم این دعوا بر سر ترجمه بسیار مهم ه و در جهت گیری و مسیر آینده این رشته علمی در ایران تأثیر به سزایی خواهد داشت. آنچه که در عمل اتفاق افتاده این ه کهpublic policy به نوعی وصل کردن politicsبه مدیریت دولتی ه و نه اضافه کردن مدیریت دولتی به علم سیاست. تفرق و دوپارگی در ترجمه فارسی این عبارت به نظرم فقط ریشه در واژگان نداره بلکه نحوه شکل گیری این رشته علمی و ورودش به ایران هم در نامگذاری اش مهم ه؛ چه اینکه مدیریت دولتی هم با politics مرتبط ه و هم با administration و چون مبدعین public policy در ایالات متحده ریشه در مدیریت دولتی داشتند، خب طبیعی بود که ورودش به ایران هم ذیل مدیریت دولتی شکل بگیره. حتی امروزه هم در امریکا همچنان public policy با مدیریت دولتی عجین ه و برعکس در اروپا وجه سیاسی برتری داره که این رو در خاستگاه بزرگان این رشته در اروپا و امریکا میشه دید.
از سوی دیگه برای ترجمه کردن باید کاربرد واژگان رو سنجید و دید که هر کدوم از اینها در فارسی چطور استفاده میشن و کدوم به اون عملی که policy making گفته میشه نزدیک تره. کاربرد دو واژه سیاست و خط مشی در زبان فارسی به گونه ای هست که سیاست جنبه ذهنی تری داره و عام تر به حساب میاد؛ مثلاً وقتی میگیم «سیاست ما فلان است» یا «سیاست بهداشت و درمان باید این طور باشد»، در مورد جهت گیری کلی و عام صحبت میکنیم در حالی که خط مشی دربردارنده جزئیات بیشتری درباره اهداف، ابزارها، نحوه رسیدن به اهداف و مسیر و فرایند است.
نکته مهم دیگه هم این که استفاده از واژه سیاست با انواع پسوندها و پیشوندهای مختلف در کشور ما بسیار سهل ه و سیاسون و مدیران دولتی به راحتی واژگان و مفاهیم رو شهید میکنند اما خط مشی گذاری ثقیل تر و نمای تخصصی تری داره و سنگی هست که به نظر بزرگ میاد!
بدین ترتیب پیشنهاد من این ه که هم به لحاظ سابقه و پیشینه و نحوه ورود به ایران، هم به جهت شیوه کاربرد واژگان و هم برای جلوگیری از تعدی نامحرمان و دست درازی نااهلان به این رشته علمی، از عبارت «خط مشی گذاری» و «خط مشی عمومی» استفاده شود.