مایکل پورتر، استراتژیست فقید، با نگارش کتابی تحت عنوان «مزیت رقابتی ملتها» مدلی را جهت شناخت و تشریح مزایای رقابتی کشورها ارائه کرده است که به علت روابط فی ما بین متغیرهای آن و ساختاری که شبیه به الماس پیدا میکنند به نام مدل الماس مزیت رقابتی شناخته میشود. با کمک این مدل میتوان به درک مناسبی از جایگاه رقابتی یک کشور در صحنه رقابت بینالملل رسید. البته سطح تحلیل این مدل، فقط مختص به کشورها یا دولت-ملتها نیست بلکه از آن میتوان برای تحلیل مناطقی در مقیاسهای مختلف جعرافیایی مثل شهر یا استان و نیز منطقههای گسترده تر از آن مثل خاورمیانه استفاده نمود.
در گذشته، نظریههای اقتصادی عواملی از قبیل زمین، جعرافیا، منابع طبیعی چون انرژی و معادن، نیروی کار و جمعیت را به عنوان مزایای رقابتی یک منطقه یا یک کشور قلمداد میکردند. اما از آنجا که به سختی میتوان بر این عوامل تاثیر گذاشت، این دیدگاه اقتصادی را میتوان نگاهی منفعلانه به کشف و توسعه فرصتهای اقتصادی در سطح ملی دانست.
از نظر مایکل پورتر، رشد و توسعه صنعتی پایدار [البته نه به معنای مفهوم توسعه پایدار (Sustainable development)، بلکه منظور پورتر، توسعه بلندمدت و برگشتناپذیر در صنایع است]، مبتنی بر عواملی رانتی نیست که پیشتر ذکر شد. حتی ممکن است فروانی چنین عواملی، مزیت رقابتی کشورها را تضعیف نماید. مثل پدیده نفت در ایران [که البته به شخصه خیلی با پورتر موافق نیستم]. از این رو، پورتر مفهومی به نام «خوشهها» را معرفی نمود که به گروهی از بنگاههای به هم وابسته شامل شرکتهای تجاری، تامینکنندگان، صنایع مرتبط و موسساتی اشاره دارد که در یک مکان خاص باهم در تعامل هستند. وی شکل گیری و رشد خوشههای صنعتی را به عنوان عاملی برمیشمرد که میتواند رشد و توسعه صنعتی را برای کشور به همراه داشته باشد.
از نظر پورتر، مزیت رقابتی ملت ها، برونداد چهار عامل و فعالیت به هم پیوسته و پیشرفتهای است که در و میان شرکتها در خوشه هایشان رخ میدهد و البته این عوامل از خطمشیهای دولتی تاثیر میپذیرند.
چهار عامل به هم وابسته در مزیت رقابتی مناطق
مایکل پورتر از چهار عامل زیر که با یکدیگر تعامل دوسویه دارند، برای تشریح مزیت رقابتی کشورها یا مناطق استفاده کرده است:
1. راهبرد، ساختار و رقابت بنگاه
از طرفی بنگاهها در محیط بسیار پرتلاطم و پویایی در حال فعالیت هستند و از طرف دیگر آنها در همین محیط با سایر بنگاههای تجاری در حال رقابتند؛ بنابراین چنین بستری یک بنگاه را وادار خواهد کرد تا با اتخاذ راهبردی مناسب و با کاراتر نمودن ساختار خود به نوآوری و بهرهوری بیشتر بپردازد. بنابراین رقابت میان بنگاهها اصلی اساسی در مدل مزیت رقابتی کشورهاست.
2. شرایط تقاضا
بدیهی است هر چه تقاضا از طرف مشتریان در یک اقتصاد بیشتر باشد، فشار بر بنگاهها برای بهبود مستمر در رقابتپذیریشان بیشتر خواهد بود و درنتیجه آنها را وادار خواهد کرد از طرقی مثل نوآوری در محصول، افزایش کیفیت، کاهش قیمت و غیره برای خود مزیت رقابتی ایجاد کنند.
3. صنایع حامی یا پشتیبان مرتبط
مجاورت صنایع بالادستی و پایین دستی در کنار هم موجب تسهیل در تبادل اطلاعات شده و در نتیجه تبادل مستمر در ایدهها و نوآوریها را بهبود میبخشد؛ مثل صنعت خودروسازی در آلمان.
4. شرایط عوامل درونی
همانطور که پیشتر ذکر شد، پورتر عواملی مثل نیروی کار غیرماهر، مواد خام و اولیه را به عنوان عوامل کلیدی تولید نمیپذیرد بلکه آنها را غیرکلیدی و عوامل که جنبه استفاده عمومی دارند، برمیشمرد زیرا که هر شرکت و کشوری میتواند آنها را به راحتی به دست آورد. از نظر پورتر عوامل کلیدی یا تخصصی تولید شامل نیروی کار ماهر، سرمایه و تجهیزات است که لازم است به صورت مستمر بر روی آنها سرمایهگذاری شود. اینها عواملی هستند که به راحتی نمیتوانند در هرجایی تکرار شوند، پس برای شرکتها بسیار باارزش هستند. مثل منطقه سیلیکون ولی که بسیاری از کشورها آرزوی ساختن چنین منطقهای را در کشورشان دارند.
دولت به عنوان عامل پنجم در مدل الماس
دولت در مدل الماس پورتر برای ایجاد و توسعه مزیت رقابتی کشورها، نقش کاتالیزور و چالشگر را دارد. دولت کاتالیزور است چون میتواند تسهیلات و حمایتهای مالی و غیرمالی را برای شرکتها جهت بهبود در سطوح عملکردیشان ایجاد کند و هم دولت چالشگر است؛ زیرا که میتواند با ایجاد فشار بر بنگاهها، آنها را وادار سازد که سطح رقابت پذیریشان را برای تولید محصولات پیشرفتهتر بالاتر ببرند. مانند وضعیت امروزی که دولتها در اروپا و امریکا برای تولید خودروهای الکتریکی به کار بستهاند. دولتها حتی باید بر ایجاد و توسعه عوامل تخصصی گامهای اساسی بردارند نه اینکه مثل کشور ما پیرو آمار رسمی از وزارت آموزش و پرورش، نزدیک به سه میلیون نفر از دانش آموزان، تحصیلات خود را رها کنند (منبع: همشهری). از نظر پورتر دولتها باید با تدوین و اجرای قوانین و مقررات مربوط به انحصار زدایی، همکاری مستقیم میان شرکتها را محدود کنند تا رقابت محلی میان آنها تحریک شود.
برای آشنایی بیشتر با موضوع خوشههای صنعتی و موانعی که حتی خود پورتر هم به ذهنش خطور نمیکرد که در یک کشور میتواند برای عدم رشد و توسعه صنعتی وجود داشته باشد، میتوانید به رساله ارشد من (اینجا را کلیک کنید) رجوع فرمایید.