عرصه سیاست و خط مشی گذاری عمومی، عرصه پیچیده، چندگانه، چند لایه و چند پهلویی است. حتی همین واژگان هم نمیتواند به خوبی وجوه آن را بر ما روشن کنند. اما به هر ترتیب واقعیتهایی برای سیاست ورزی و خط مشی گذاری درتمام جوامع وجود دارد که گریزی از آن نیست. چه بخواهیم و چه نخواهیم نمیتوانیم خط مشی ایدهآل برای جامعه و مسائل او رقم بزنیم. از این رو قبل از ورود به بحث درباره در رشته سیاست و خط مشی عمومی باید از مدینه فاضله خود فاصله گرفته و واقعیتهایی را در ذهن خود مرور کنیم. در این نگاشت مروری بر واقعیتهای حاکم بردستگاه تصمیم گیری و خط مشی گذاری در تمامی کشورها دارم.
- رخدادهای جامعه در زمانهای مختلف، نزد اشخاص مختلف به گونههای متفاوت تعبیر می شوند.
- مسائل زیادی ممکن است از یک رویداد نتیجه شود.
- مردم به درجات مختلف در فرآیند سیاستگذاری عمومی شرکت میکنند.
- حکومت در مورد همه مسائل عمومی اقدام نمیکند.
- در مورد بعضی از مسائل حوزه خصوصی، حکومت اقدام می کند.
- حکومت در مورد برخی مسائل خصوصی مانند مسائل عمومی برخورد میکند.
- بیشتر مسائل با وجود مداخله حکومت لاینحل باقی میمانند.
- تصمیم سازان تنها با یک معضل مواجه نیستند.
- غالب تصمیم ها با اطلاعات اندک و ارتباط ضعیف اتخاذ میشوند.
- غالبا برنامهها انعکاس اجماع قابل حصول هستند تا یک اعتقاد ماهوی.
- مسائل و تقاضاها به طور مستمر در فرآیند سیاستگذاری تعریف و بازنگری میشوند.
- بعضی اوقات تصمیم سازان مبادرت به تعریف مسائلی برای مردم میکنند که مفهوم آنها برای خودشان روشن نیست.
- بسیاری از برنامهها بدون تعریف دقیق مسائل، تدوین و اجرا میشوند.
- بیشتر مردم علاقهای به مسائل دیگران ندارند.
- بیشتر مردم علاقهای به تغییرات عمده ندارند.
- بیشتر مردم قادر به تشخیص سیاستهای عمومی نیستند.
- همه نظامهای سیاستگذاری دارای نوعی جانبداری هستند.
- هیچ نظام سیاستگذاری «ایده آلی» بجز آنچه مبین ترجیحات معمار آن است، وجود ندارد.
- بیشتر تصمیم سازیها دارای سرشتی تدریج گرا هستند.
یک مورد هم شما اضافه کنید! به نظر شما چه واقعیتهای دیگری در عرصه سیاست و خط مشی گذاری عمومی وجود دارد؟
منبع: کاظمی، علی اصغر. (1379) مدیریت سیاسی و خط مشی دولتی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.