تقریبا در تمامی نظریهها، چارچوبها و مدلهای[1] فرایندی خطمشیگذاری عمومی، مرحله پایانی به ارزیابی خطمشی عمومی ختم میشود. به طور کلی مرحله ارزیابی خطمشی به منظور تعیین میزان تحقق اهداف مقصود (و غیرمقصود)، مشخص کردن دلایل برای موفقیت و شکست، تخصیص (یا بازتخصیص) منابع، و بهبود خطمشی یا تصمیم برای خاتمه خطمشیهایی که دیگر کار نمیکنند، انجام میشود (کچران و دیگران، 2012، صص 11-12). ودونگ (2013)، شش مدل برای ارزیابی خطمشی عمومی معرفی کرده است: «مدل دستیابی به هدف»، «مدل جوانب-اثرات»، «مدل ارتباطی»، «مدل معطوف به ارباب رجوع»، «مدل ذینفعان»، «مدلهای دانشگاهی». اما ارزیابی خطوط مشی در عمل ساده نیست. به طور کلی با توجه به چارچوب متفاوت ارزشی و عقلایی جوامع، میتوان دوگانگیهای ذیل را برای انتخاب رویکرد و روش مناسب جهت ارزیابی خطمشیهای عمومی درنظرگرفت: نگاه زودگذر یا موضوعی پایدار و دائمی، بسیار کاربردی یا بسیار نظری، کاملا چند رشتهای یا بسیار محدودشده در علوم سیاسی، بسیار کمی یا بیش از حد ذهنی، بیش از حد فنی یا بیش از حد سیاسی، استفاده بیش از حد از ارزیابی خطمشی یا استفاده کمتر از حد انتظار، بسیار محافظه کارانه یا بسیار لیبرال (منوریان، 1394، صص 253-272). ازاینرو ماحصل ارزیابیهای خطمشی میتواند بسیار متفاوت، و حتی متناقض باشد؛ اما هدف همه مدلها و روشها در ارزیابی خطمشی، روشن کردن این مطلب است که آیا خطمشی اجرا شده یا در حال اجرا در تحقق اهداف خود موفق بوده است یا ناکام می ماند؟!
«شکست خطمشی»[2] یا «ناکامی» در آن، متضاد «موفقیت خطمشی»[3] یا «کامیابی» در آن است. زمانی خطمشی شکست میخورد و یا نارسا تلقی میشود که نتواند اهداف مورد نظر و پیشبینی شدهاش را متحقق سازد. به منظور درک بهتر این پدیده، لازم است تا دوباره به بازپردازی مفهوم ارزیابی در خطمشی عمومی بپردازیم. با اقتباس از تمییزی که گولو (2005) در کتاب خود با عنوان «درک ارزیابی و ارزشیابی در آموزش دوران اولیه کودکی» ارائه میکند، مناسب است که در فارسی «ارزیابی خطمشی» را معادل «Policy Assessment» و «ارزشیابی خطمشی» را معادل «Policy Evaluation» ترجمه کرد[4]. این کار باعث میشود تا میان گامهای «ارزیابی» از «ارزشیابی» تفاوت قائل شد، درنتیجه با این نگاه میتوان موفقیت و شکست در خطمشی را نیز بهتر درک کرد. دراین امتداد، میتوان گفت که «ارزیابی» ناظر به تحقق اقدامات انجام شده با توجه به اهداف و مفروضات موردنظر در خطمشیگذاری عمومی است، این درحالی است که «ارزشیابی»، بر مناسب بودن خود ارزشها و مفروضات پیشین در خطمشی گذاری عمومی تاکید دارد. دادههای حاصل از ارزیابی و ارزشیابی خطمشی را میتوان به ترتیب منطبق بر نگاه توصیفی[5] و هنجاری[6] به خطمشی عمومی دانست. در نگاه توصیفی، جهت پایش و ارزیابی خطمشیها میتوان با استفاده از اهداف و معیارهای مشخص، به مشاهده و گردآوری دادهها در خطمشی اجرا شده و یا درحال اجرا پرداخت؛ ازاینرو، زمانی خطمشی موفق/ناکام تلقی میشود که بتواند/نتواند اهداف و معیارهای پیشبینی شده را متحقق سازد؛ این درحالی است که در نگاه هنجاری بر درستی و مناسب بودن خود اهداف، معیارها و شاخصها تاکید میشود و موفقیت و شکست خطمشی پیچیدهتر و مشکلتر است؛ زیرا ممکن است هیچ توافقی برای اهداف و معیارهای خطمشی میان ذینفعان وجود نداشته باشد[7] (ر.ک دان، 2012).
رصد فرایندهای ارزیابی و ارزشیابی در خطمشی عمومی را نیز میتوان براساس نمودار حلقههای یادگیری آرگریس و شون (1974) تحلیل نمود. آرگریس و شون (1974) بیان نمودند که تمامی اعمال بشری مبتنی بر نظریههای عمل هستند؛ اما باید میان «نظریههای درمعرضِ دید» و «نظریههای درعمل» تفاوت قائل شد (آرگریس، 1976). به طور ساده نظریههای درمعرض دید، نظریههایی هستند که افراد از آنها برای توضیح و گزارش اعمالشان ارائه میکنند؛ برای مثال سیاستمداران با توسل به تعاریف مختلف از منافع ملی، از آن به عنوان مبنایی برای مشروعیت دادن به اقداماتشان استفاده میکنند؛ این درحالی است که «نظریههای در عمل»، نظریههایی از اعمال بشری هستند که واقعا انجام میشوند و ما به عنوان شخص مشاهدهگر میتوانیم آنها را دریابیم؛ برای مثال، ویلداوسکی (1992) بودجه را آینه اعمال واقعی حکومتها میداند. برای کاهش تجانس میان «نظریه درمعرض دید» و «نظریه درعمل» میتوان از نقش انعکاس[8] یا همان ارزیابی/ارزشیابی بهره گرفت. به عبارت دیگر، فاصله میان دو نظریه مزبور، باعث خلق پویایی برای فرایند انعکاس میشود که به صورت حلقههای یادگیری ظاهر میشوند (اسمیت، 2009). جالب آنکه اجزای مدل آرگریس و شون (1974) با عوامل اصلی در فرایند کلی خطمشی گذاری عمومی یکسان است:
- متغیرهای حکمرانی[9]: همانا ارزشها، اعتقادات، و اهداف مورد نظر حکومت است که از نهادهای جامعه سرچشمه می گیرد؛
- راهبردهای اقدام[10]: اقدامات، برنامهها، قوانین، راهبردها و خطمشیهایی است که حکومت برای حل مسائل عمومی اخذ میکند؛ میتوان گفت لویی، سه نوع خطمشی تنظیمی، توزیعی، توزیعی مجدد را از هم تفکیک نمود.
- نتایج[11]: بروندادها[12]، پیامدها[13] و اثرات[14] خطمشی اجرا شده را دربردارند.
هر سه عامل مذکور در ظرف یک نظام سیاسی رخ داده که میتواند آن را در درون مرزهای یک دولت– ملت قرار داد[15]. با مقایسه نتایج با اقدامات و نیز با متغیرهای حکمرانی میتوان دو نوع حلقه یادگیری را از هم تمییز نمود.
به هرحال هدف نهایی و وضع مطلوب در ارزیابی و ارزشیابی خطمشیهای عمومی، یادگیری از آنها است (امیری و دیگران، 1391). یادگیری است که به کارگزاران، اجتماعات و محافل خطمشی کمک میکند تا خطمشیهای خود را اصلاح کرده و به سمت توسعه حرکت کنند.
[1] برای درک تفاوت میان نظریه ها، چهارچوب ها و مدل ها به استروم (2005) رجوع کنید.
[2] Policy failure
[3] Policy success
[4] البته جست و جوی مبسوط در واژه نامههای آکسفورد، مریام وبستر و کمبریج و نیز واژه نامههای تخصصی زیر نظر APA نیز کمکی برای افتراق میان دو واژه ننمود؛ همچنین جست و جو در معادلهای فارسی در واژهنامهها نیز با استفاده از وبگاه واژه یاب کمکی نکرد. بیشترین اشاره برای تمایز این دو واژه در مباحث یادگیری به کودکان مشاهده شد.
[5] Descriptive
[6] Normative
[7] این نگاه یا نظر استاد پورعزت به تفاوت ارزیابی و ارزشیابی در خطمشی عمومی منطبق است که اولی را کمی و دومی را کیفی میداند.
[8] Reflection
[9] Governing Variable
[10] Action strategy
[11] Consequences
[12] Outputs
[13] Outcomes
[14] Impacts
[15] لازم به ذکر است که فراخور تنوع نظامهای سیاسی و سلسه مراتبهای حکمرانی میتوان مرزهای دیگری را نیز تعریف نمود؛ برای مثال در نظام حکومتی فدرال، میتوان سه مرز ایالتی، ملی و بین المللی را درنظرگرفت.
زهرا طالب لو
با سلام می خواستم تفاوت دو کلمه ی ارزیابی با ارزشیابی چیست (ساده و روشن پاسخ داده شود) متشکرم.
آرین
سلام
به نظرم، اگر ما میزان نتایج حاصله را با اقدامات و اهداف تعیین شده (بدون تردید در آنها) که برای تحقق آنها انجام دادیم مقایسه کنیم به ارزیابی پرداختیم که نتیجه این عمل، حل مشکل و بهبود کارایی سیستم که تغییری پیوسته است؛ این درحالی است که اگر نتایج حاصل را با خود اهداف مقایسه کنیم و درنتیجه به درستی اهداف یا ارزشهای زمینه ساز آن اقدامات شک کنیم به ارزشیابی پرداختیم که نتیجه این عمل تعییری گسسته در سیستم خواهد بود؛ نمی دانم تاچه حد موفق بودم که منظورمو خدمتتون برسونم؛ به نظرم به بحث یادگیری دوحلقه ای هم مراجعه کنید
بهرام
ارزيابي:
به بازنگري مجموعه اقدامات و عمليات اجرايي كه در راستاي اجراي طرحي نسبت به هم مسير بودن هدف اصلي را مي سنجيم .( به كارايي طرح مي پردازد كه درست انجام شده است يا خير؟ )
ارزشيابي:
به بازنگري ارزش هاي خلق شده نسبت به مجموعه اقدامات و عمليات كاري ما مي پردازد كه آيا اقدامات و طرح هاي كه ما آنرا سياست گذاري كرده ايم همراستا با ارزشها و نيازهايي ذهني و عيني ما در هدف مورد انتظار ما را پوشش داده است يا خير؟
( به اثربخشي طرح اجرا شده از ارزشهايي كه ما از اول نسبت به هدفمان پيگير بوديم مي پردازد . )