استادی را می شناسم که در موشکافی مطالب نظیر ندارد؛ با دانشجویانی در مقاطع ارشد و دکتری برخورد داشتم که دیدگاه های بی بدیلی را ارائه نموده اند؛ با عالمانی هم صحبت شده ام که از توانایی فوق العاده ای در تجزیه و تحلیل مسائل برخوردار بودند. اما گاهی اوقات از همین عالمان و اندیشمندان، حرف های متناقضی شنیدم که مرا میخ کوب کرده اند. به درستی به خاطر ندارم اما فکر می کنم در کتاب «خلقیات ما ایرانیان» از استاد جمالزاده، این پدیده توسط خارجی ها هم مشاهده شده بود. در این کتاب بیان شده بود که ایرانیان گاهی آنقدر با فراست صحبت می کنند که هوشمندی آنان باعث شگفتی است و گاهی از کم مایگی، تعجب مخاطب را بر می انگیزانند. برخلاف این نوشته، فکر می کنم مشکل از دوگانه باوری ما ایرانیان سرچشمه می گیرد. شاید اولین کسی که تعریفی مناسب از دوگانه باوری (doublethink) ارائه کرده ، جرج اورول (George Orwell) در رمان «1984» باشد. از نظر وی، «دو گانه باوری یعنی قدرت نگه داشتن دو باور متناقض در ذهن در آن واحد و پذیرفتن هر دوی آن ها» (ص 197). بنظرم موضوعات و مسائل مربوط به تاثیر دوگانه باوری بر x، y، z، مانند تاثیر آن بر کارآفرینی، بر توسعه اقتصادی، بر شکل گیری نهادها خیلی جذابند.
بگذریم، روی سخنم معطوف به عالمان و روشنفکران دانشگاهی است. تاثیر دوگانه باوری در رشته های دیگر را نمی دانم، اما در رشته خط مشی غوغایی به پا می کند. فرض کنید کاگزاری دولتی به یک تحلیلگر خط مشی که اتفاقا دانش آموخته این رشته است، مراجعه کرده و از او برای حل مساله ای خاص (مثلا مدیریت یک بحران در شهر، رفع فقر در منطقه ای خاص از کشور، افزایش سرمایه اجتماعی در سازمان و غیره) مدد می جوید. ایشان قرار است با کمک از شواهد (Evidence)، راهکاری علمی و کاربردی توصیه کند؛ اما مشکل اینجاست که نمی داند شواهد چیست و برچه مبناست؟ شواهد را از کدام منبع دریافت کند؟ آیا استفاده از هر منبعی به عنوان شواهد جایز است؟ که تمامی این سوالات مربوط به مسائل هستی شناسی و معرفت شناسی در شواهد هستند. فارغ از بحثهایی که بیگانگان در رابطه با evidence در رشته خط مشی کرده اند، شما به من بگویید که شواهد از نظر ما ایرانیان چیست و برای دریافت آن به کجا باید رجوع کرد تا بهتون بگم که آیا در کشور خط مشی گذاری مبتنی (یا بقول علمای واقع گرا، مطلع از) شواهد هست یا مبتنی بر عقیده (Opinion) است! اگر نظری ندارید، اصلا خودم به تنهایی به ماموریت، یا اهداف کشور و سازمان های دولتی مراجعه کرده و یا نگرش مدیران و تصمیم گیران سطوح بالایی سازمان های دولتی را بررسی می کنم و یا حتی با مدد از راهنمایی ویلداوسکی بندهای بودجه آنها را مطالعه می کنم و جوابمو پیدا می کنم. والا!