خصوصیسازی، از ابرخطمشیهایی است که در چهار گوشه جهان، در سیستمهای سیاسی گوناگون، اجرایی شده و کشور ایران نیز میتوانست از این تجربه ارزشمند، برای بیشینه سازی اثربخشی خطمشی خصوصیسازی در اقتصاد خود بهره مند شود؛ حال آنکه این مهم رخ نداد. این پژوهش قصد دارد تا با نگاهی ژرف به خطمشی خصوصیسازی، به بررسی و تبیینی برای درک و بهبود یادگیری از تجارب داخلی و نیز درسآموزی از خطمشی دیگر کشورها بپردازد. در این راستا، با استفاده از راهبرد نظریه داده بنیاد، دادههای حاصل از مطالعه کتابخانهای و مصاحبه با مدیران و کارشناسان و مشاوران سازمان خصوصیسازی، وزارت اقتصاد و امور دارایی، وزارت کار، رفاه و تامین اجتماعی، مرکز پژوهشهای مجلس، دیوان محاسبات کشور، اعضای هیات علمی دانشکده و موسسههای پژوهشی، جمعآوری شده است. از آنجا که راهبرد نظریه داده بنیاد در این پژوهش، براساس رویکرد اشتراوس و کوربین است، تحلیل دادهها نیز متاثر از رویکرد ایشان بوده و طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی، از طریق نرم افزار MAXQDA، تحلیل شد. نتیجه این پژوهش نشان داد که ایرانیان نتوانستند در ابرخطمشی خصوصیسازی، از تجارب خود و سایر کشورها درسآموزی داشته باشند؛ زیرا بر اجرای خطمشی نظارت نکرده و از شیوههای مناسب برای ارزیابیهای خود استفاده نکردهاند؛ در نتیجه، با به کارگیری راهبردهای سوء و متضاد با اهداف، به خصوصیسازی پرداخته، پیامدهای منفی آن را به اقتصاد کشور خود تحمیل کردهاند؛ ضمن اینکه عدم ثبات در محیط کلان کشور نیز بر پیچیدهتر شدن موضوع یادگیری، تاثیر بسزایی داشته است؛ به گونهای که منجر به تعریف منافع ملی و اهداف متضاد و متعارض با اهداف اساسی خصوصیسازی نیز به این شکست دامن زدهاند.
برای مطالعه و دانلود مقاله بر روی لینک کلیلک فرمایید.
http://www.behboodmodiriat.ir/article_102497_77cbb82d04c5f981e04a42b081b2bbdb.pdf