منظور از استراتژی رقابتی در مدل مزیت رقابتی[1] مایکل پورتر[2]، اقدامی تهاجمی یا تدافعی است که یک شرکت به منظور ایجاد یک موقعیت قابل دفاع در یک صنعت خاص به کار میگیرد تا بتواند به طور اثربخشی با نیروهای رقابتی مقابله کرده و به سودآوری و بازگشت از سرمایه دست یابد.
به گفته مایکل پورتر، مبنای عملکرد بالاتر از حد متوسط در یک صنعت، خلق مزیت رقابتی پایدار است. به طور کلی دو رویکرد اصلی به مزیت رقابتی وجود دارد که عبارتند از رهبری هزینه[3] و تمایز[4] که اگر هر دو رویکرد را بتوان به هم نزدیک نمود، راهبرد سوم مزیت رقابتی یعنی تمرکز[5] شکل می گیرد.
رویکردهای مختلف به مزیت رقابتی
مایکل پورتر سه رویکرد مختلف به مزیت رقابتی را از هم تمییز نموده است که عبارتند از:
رهبری هزینه
شرکت با انتخاب این رویکرد قصد دارد تا به تولید کنندهای در صنعت خود تبدیل شود که هزینه تولید محصولات یا ارائه خدمات در آن بسیار کم خواهد بود. شرکتها معمولا با انتخاب راهبرد صرف به مقیاس به این مزیت رقابتی دست پیدا میکنند. حال اگر چندین شرکت در یک صنعت خاص تصمیم بگیرند که رویکرد رهبری هزینه را سرلوحه مزیت رقابتی خود قرار دهند، نتیجه برای آنها بسیار فاجعه آمیز خواهد بود. بنابراین پیشنهاد میشود تا چنین شرکتهایی سعی کنند که مزیت رقابتی خود را به رویکرد تمایز نزدیکتر نمایند.
تمایز
شرکتها با انتخاب رویکرد تمایز، تصمیم دارند تا در صنعت تحت فعالیتشان، به ابعادی توجه کنند که منحصربفرد بوده و برای خریداران و مشتریان ارزشمند محسوب میشود. البته انتخاب رویکرد تمایز به این معنا نیست که این شرکت به موقعیت هزینهای خود توجه نکند و تا جایی که به رویکرد تمایز آن اثر نمیگذارد، باید سعی کنند تا هزینههای خود را کاهش دهند. به صورت کلی، حوزه های تمایز یک شرکت میتواند شامل محصول، توزیع، فروش، بازاریابی، خدمات، تصویر برند و غیره باشد.
تمرکز
شرکتی که رویکرد تمرکز را در مزیت رقابتی خود جستوجو میکند، تمایل دارد که در سگمنت یا بخشی از بازار مدنظرش، بهترین باشد که این بهترین میتواند مبتنی بر تمرکز توامان بر ساختار هزینه و نیز تمایز خود در صنعت باشد. گاهی شرکتها با انتخاب این رویکرد ممکن است در یک موقعیت متوسط در میان این سه رویکرد گیر کنند. بنابراین به آنها پیشنهاد میشود که نخست در بازاری فعالیت کنند که به صورت کلی سرمایه گذاری بر روی آن جذاب است. دوم، به جای تمرکز صرف بر یک بازار، تلاش کنند که بازارهای نیش دیگری را جست و جو کنند و سپس در آن راهبرد تمایز خود را شکل دهند. همچنین آنها باید مراقب باشند که در چالش عدم انتخاب و تصمیمگیری گیر نکنند.
[1] The Competitive Advantage (CA) model
[2] Michael Porter
[3] Cost leadership
[4] Differentiation
[5] Focus