اگر کسی از من بپرسد که بالاخره چه زمانی نگاه آمریت به مردم به نگاه مشارکت جو به ایشان تغییر می کند؟ در پاسخ خواهم گفت که زمانی که نخست ما خود را مسئول افکار، گفتار و اعمال خود بدانیم و دوم این حق را بپذیریم که دیگران نیز مسئول افکار، گفتار و اعمال خویش هستند. وقتی می گوییم مسئولیم یعنی اینکه هر فکر و عملی که از ما سر بزند که براستی با اختیار خود به آن فکر و عمل دست زده ایم، در مقابل کژی و نادرستی آن تنها خود مسئولیم و وقتی این مسئولیت را برای دیگران نیز قائلیم یعنی اگر هر عمل ناروایی از ایشان سر بزند، خود مسئول افکار و اعمال خود هستند زیرا ما در عصر اطلاعات زندگی می کنیم که تنها با یک کلیک می توانیم از صحت افکار خود آگاهی یابیم. اما این پاسخ صحیحی به سوال مزبور نیست؛ یعنی تنها آن را می توان در فعالیت ها و افکاری که مربوط به سطح شخصی و فردی است، اقناع کننده بدانیم. طبیعتا ما انسانها زندگی اجتماعی داریم یعنی در این عصر جهانی شدن، ارتباط و تعامل ما با یکدیگر پیش از پیش شده است پس پاسخ ما باید بتواند بر زندگی جمعی ما نیز دلالت کند. پاسخ قبلی نیز با توجه به این عصر دانش و اطلاعات در سطح شخصی داده شد. در سطح جمعی چه؟ خواهم گفت که پاسخ همان است با این تفاوت که در انواع صور زندگی جمعی مانند کار در شرکتی خصوصی یا دولتی، نوشتن مطلب برای کانال های جمعی، درس خواندن در دانشگاهی که هزینه آن را مردم پرداخت می کنند، باید نه تنها در مقابل افکار، نظرات و اعمال شخصی به خود مسئول باشیم بلکه برای تاثیرگذاری آن بر دیگران نیز مسئولیت پذیر باشیم. در اینجا خود مسئولیت پذیری چالشی عمیق و خطرآفرین می شود. ممکن است نهادی را بوجود آوریم که بیش از پیش مراقب مسئولیت پذیری ما شود و از ما در مقابل هر چیز حساب کشد و درنتیجه آمریتی که منظور سوال است تشدید شود. کانت می گوید برای حل این مشکل با توجه به دو سطح شخصی و عمومی می توانیم در نقش محقق اظهارنظر کنیم و مثالی از کار در دستگاه کلیسا می زند. برای مثال می گوید که تا زمانی که در این دستگاه کار می کنیم حتی اگر با برخی از اظهارات مورد تصدیق کلیسا موافق نیستم وظیفه ما حکم می کند تا در نقش راهب به ترویج آنان آنگونه که هست بپردازیم اما در نقش محقق می توانیم نظرات شخصی خود را در نقد آن اظهارت بیان کنیم. به نظرم راهکار بسیار ساده و عینی است که می توان آن را به کار بست اما وقتی با اظهار نظر روشنفکرانی رو به رو می شوم که در نقش محقق موجب ترویج سوء می شوند نمی توان گفته مسئولیت پذیری پوپر را نپذیرم. وی خواهان هرچه بیشترمسئولیت پذیری روشنفکران در مقابل عقایدشان نسبت به جامعه است. به نظر می رسد که دوباره برگشتیم سر خانه اول که این چه نوع مسئولیت پذیری است که حتی در مقابل اظهار نظر شخصی نیز مجبور به حساب پس دهی هستیم؟ آیا منجر به باطل کردن حق بیان برای انسان ها نمی شود؟ این سوال پیچیده تر خواهد شد زیرا در گذر زمان اطلاعات ما و اظهارت ما با کسب دانش و تجربه هر ثانیه در حال تغییر است. من جوابی برای این سوالی که نزدیک به پنج سال است که در ذهن من می چرخد ندارم. فکر می کنم در وهله نخست باید بپذیریم که هیچ چیزی ثابت نیست، اگرچه در جست و جوی حقیقت هستیم اما به راستی هیچ یک از ما هنوز به آن دست نیافتیم که خود را صاحب حق بدانیم. وقتی قوانین و اظهارنظرها که بر جمع حاکم است مبتنی بر خِرد باشد و همواره از توان گفتمان سازی با دیگران برخوردار باشد می توان راه مشارکت با دیگران را هموار نمود و درنتیجه پیش از پیش به حقیقت نزدیک شد. یعنی بهتر است بپذیریم که تنها با اظهار نظر و داشتن رویکرد انتقادی در مورد افکار، نظرات و افعال شخصی و جمعی با دیگران می توانیم از آمریت آن کم کنیم و این نگاه هیچ گاه برچسب تصویب مادام العمر نخواهد پذیرفت. زیرا این گفتمان بدون ترس و لکنت زبان* است که می تواند ما را بیش از پیش متوجه مسئولیتپذیری خود کرده و موجب شود تا از زندگی در کنار یکدیگر بیش از پیش لذت ببریم.
*در نامه 53 نهج البلاغه از رسول خدا (ص) روایت شده است که: «هرگز پاکیزه نمی گردد امتی که در میان آنها، حق زیردست بدون لکنت زبان، از فرادست بازستانده نشود» (ر. ک آیتی، 741)
معرفی کتاب:
فائز، کوکب؛ حسین خنیفر؛ علی اصغر پورعزت (1392) منطق عدالت زبانی، تهران: مدیر فردا.