به طور ساده، هدف اصلی خط مشی عمومی، ارائه و پیاده سازی راه حل مناسب برای مشکل عامه است. از نظر اسمیت (2009) مهم ترین سوال از تحلیل گران خط مشی اینست که برای یک مشکل عمومی، «چه باید بکنیم»؟!
خطاهای سه گانه ای -که از علم آمار به عاریت گرفته شده اند- موجب می شوند که تحلیگر خط مشی گزینه مناسبی را برای حل مشکل عمومی ارائه نکند؛ دان (2012)، خطاهای ذیل را ناشی از عدمِ صورتبندیِ صحیحِ مشکلِ عمومی می داند. این خطاهای سه گانه عبارتند از:
- خطای نوع اول (مثبت کاذب/False positive): اشاره به موقعیتی دارد که در واقع مشکلی وجود ندارد، و به اشتباه، نامطلوب پنداشته می شود. برای مثال، پزشکی، افراد سالم را به عنوان بیمار تشخیص دهد.
- خطای نوع دوم (منفی کاذب/False negative): برعکس خطای نوع اول، اشاره به موقعیتی دارد که یک موقعیت نامطلوب را به عنوان مطلوب فرض کرد. برای مثال، پزشکی، افراد بیمار را به اشتباه به عنوان افراد سالم تشخیص دهد.
- خطای نوع سوم: زمانی رخ می دهد که راه حلی به مشکلی اشتباه ارائه شود؛ به عبارت دیگر به علت کمبود اطلاعات درباره موقعیتی که می تواند حاصل نقص در جست و جو، تعریف، ویژگی ها و ابعاد مشکل مورد نظر باشد، راه حلی ارائه شود. برای مثال، پزشکی، برای فردی که نمی داند بیماریش دقیقا چیست، درمانی آماده! به وی تجویز کند.
شما چه خطاهای دیگری را در تحلیل خط مشی می دانید؟