نظریه رهبری بر اساس ویژگیها به مجموعهای از نظریهها گفته میشود که معتقدند همه رهبران با یکسری ویژگیهای شخصیتی کلیدی متولد میشوند یا دست کم اینویژگیها را نشان میدهند. از آنجایی که برخی ویژگیها با رهبری مؤثر مرتبط هستند، اگر کسی بتواند افرادی با ویژگیهای درست را شناسایی کند، در تنیجه میتواند رهبران خوب را نیز شناسایی کند.
این نظریه از نظریه رهبری مرد بزرگ تکامل یافت، زمانی که محققان تلاش کردند تا ویژگیهای جهانی قابل قبولی که رهبران را از سایر افراد متمایز میکنند، شناسایی کنند.
فرضیههای نظریه ویژگیهای رهبری
- افراد با ویژگیهای ارثی متولد میشوند.
- برخی ویژگیها بطور خاص برای رهبری مناسب هستند.
- افرادی که رهبران خوبی هستند، ترکیب مناسب یا درستی از این ویژگیها را دارند.
با اینحال، اینایده که ویژگیهای رهبری، ذاتی و تغییرناپذیر هستند، نادرست به نظر میرسد. هرچند بسیاری از تمایلات و گرایشهای ما تحت تأثیر شخصیت و نحوه تولد ما هستند.
نمونههایی از نظریه ویژگیهای رهبری
شروع نظریه ویژگیها به دهه های 1920 و 1930 برمیگردد، زمانی که نظریهپردازان شروع به تهیه لیستهایی از ویژگیهای مطلوب و نامطلوب کردند. نمونههای بعدی شامل موارد زیر است:
- 1947: شاخص تایپ مایرز-بریگز.
- 1955: طبقهبندی سهمهارتی کاتز:
- رهبران چیزها: دانش درباره روشها، فرآیندها، رویهها و تکنیکهای انجام یک فعالیت تخصصی، و توانایی استفاده از ابزارها و کار با تجهیزات مرتبط با آن فعالیت.
- رهبران انسانها: دانش در مورد رفتار انسانی و فرآیندهای بینفردی، توانایی درک احساسات، نگرشها و انگیزههای دیگران بر اساس آنچه میگویند و انجام میدهند (همدلی، حساسیت اجتماعی)، توانایی برقراری ارتباط بطور واضح و مؤثر (فصاحت گفتار، قانعکنندگی)، و توانایی ایجاد روابط مؤثر و همکارانه (تدبیر، دیپلماسی، دانش در مورد رفتارهای اجتماعی پذیرفتهشده).
- رهبران ایدهها: توانایی تحلیل عمومی، تفکر منطقی، مهارت در شکلدهی مفاهیم و مفهومپردازی روابط پیچیده و مبهم، خلاقیت در تولید ایده و حل مسئله، توانایی تحلیل رویدادها و درک روندها، پیشبینی تغییرات و شناسایی فرصتها و مشکلات احتمالی (استدلال استقرایی و قیاسی).
- 1960: نظریه X و Y مکگرگور.
- 1965: نظریه نیاز های مککلِلند.
- 1970: رهبری خادمانه توسط گرینلیف.
- 1974: بررسی استاگدیل از 163 مطالعه مربوط به ویژگیهای رهبری که نتیجهگیری میکند: «انباشت بیپایان مطالعات تجربی به درک یکپارچهای از رهبری منجر نشده است.»
- 1982: ویژگیهای شایستگی مدیریتی از دیدگاه بویاتزیس:
- کارایی محوری
- توجه به تأثیرگذاری
- پیشفعالی
- اعتماد به نفس
- مهارت در ارائه شفاهی
- مفهومسازی
- استفاده تشخیصی از مفاهیم
- استفاده از قدرت اجتماعی سازی شده
- مدیریت فرآیند گروهی
- 1983: مککال و لومباردو6 چهار ویژگی اصلی که می توانند باعث موفقیت یا شکست رهبران شوند را شناسایی کردند:
- ثبات عاطفی و خونسردی : آرام، دارای اعتماد به نفس و قابل پیشبینی، بویژه در شرایط استرسزا.
- پذیرفتن اشتباهات: اذعان به اشتباهات بهجای صرف انرژی برای پنهان کردن آنها.
- مهارتهای بینفردی خوب: توانایی برقراری ارتباط و متقاعد کردن دیگران بدون استفاده از تاکتیکهای منفی یا اجباری.
- دانش گسترده: توانایی درک طیف گستردهای از حوزهها، بهجای داشتن تخصص و یا دیدگاهی محدود.
مشکلات نظریه ویژگیها
متأسفانه، ویژگیهایی که توسط تمام این پژوهشگران گزارش شدهاند، اغلب متناقض هستند و هیچ ویژگی واحدی به طور مداوم با رهبری مؤثر شناسایی نشده است. برخی دیگر از مشکلات نظریه ویژگیها عبارتند از:
- نسبیت: امکان روشن کردن اهمیت نسبی ویژگیهای مختلف وجود ندارد.
- تعامل: بیشتر مدلهای مبتنی بر ویژگی، اثرات تعامل را نادیده میگیرند.
- جهانشمولی: مطالعات موقعیتی نشان دادهاند که ویژگیها، جهانی نیستند و به موقعیت بستگی دارند.
- تغییر: ویژگیها با گذر زمان تغییر میکنند.
- علت و معلول: علت و معلول نامشخص هستند. بعنوان مثال: آیا رهبران بلندپرواز هستند یا رهبر بودن منجر به بلندپروازی میشود؟
- عوامل فرهنگی: چیزی که در ایالات متحده بعنوان رهبری مؤثر شناخته میشود، ممکن است در ژاپن به همان اندازه مؤثر نباشد.
- نمایشی بودن: اگر به رهبری از دیدگاه نمایشی نگاه کنیم، رهبر، ویژگیهایی را به نمایش میگذارد که مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهند.