خارج از دلایلی که از دیدگاه پراگماتیسم برای گذراندن دوره دکتری ارائه می شود مانند افزایش رتبه شغلی، افزایش درآمد، افزایش پرستیژ و …؛ دراین نگاشت درنظر دارم تا از دیدگاه دیگری این موضوع را بررسی کنم.
باید بدانیم که تعقیب PhD یعنی صرف [یا بهتر بگویم سرمایه گذاری] چهار سال از بهترین زمان خود برای چیزی که بازار مستقیما ارزشی در کوتاه مدت برای آن قائل نیست؛ پس دوره دکتری به معنی انتخاب راهی آسانتر برای دسترسی به شغلی مناسب تر و پردرآمدتر نیست. بنابراین اینگونه نیست که شما تنها روزی هشت ساعت کارکنی در حالی که در این مقطع حتی باید خود را برای مطالعه و تحقیق در شبها و روزهای تعطیل نیز آماده سازی.
PhD یعنی داشتن درجه ی دکتری فلسفه در … است. این دوره با فلسفه عمیقا گره خورده است، فرد باید خود را در گذر از دانش سطحی به دانش عمیقی آماده کند که همراه با مفهوم سازی و ادراک هم در بعد نظری و هم در بعد عملی است. حتی در این سیر ممکن است تمام پیش فرض ها و آگزیوم های اعتقادی در موضوع مورد مطالعه خود را تغییر دهد. البته دست یافتن به این سطح از دانش همراه با آرمان و مسئولیت است. پس بیراه نیست بگوییم دکتری یعنی داشتن درجه اجتهاد. یعنی کسی که صاحب معرفت نسبت به پدیده مورد علاقه اش است و می تواند در حوزه تخصصی خود نظریه پردازی کند، زیرا بهتر از دیگران می تواند پدیده مورد مطالعه خود را تشریح، تبیین و پیش بینی نماید.
PhD افراد را برای پژوهشگری و معلمی آماده می کند. انتخاب PhD یعنی اخذ تصمیمی بزرگ در زندگی شخصی. انتخاب دوره دکتری باید با اهداف مطلوب و مرجح زندگی فردی متناسب باشد. دوره دکتری با پژوهشگری پیوند خورده است، کسی که در این سطح اقدام به تحصیل می کند، باید بداند که از این پس حرفه ی او پژوهش و تدریس خواهد بود که نیازمند ارتقای مهارتهای خود در این راه است.
بنابراین فکر می کنم ساده ترین راه برای تصمیم درباره گذراندن دوره دکتری این باشد که درصدد پاسخ به همان سوالی که درکودکی بارها از شما پرسیده شده است باشید، یعنی رجوع به انتخاب هدف و حرفه زندگی خود. اگر به دنبال حل مسائل عمیقی که به سادگی راه حلی برای آن دردسترس نیست، اگر به شناخت موضوعی علاقه مندید که دغدغه هرروزه شماست و اگر خود را در نقش پژوهشگر و معلمی می بینید، گذراندن دوره دکتری به شما توصیه می شود.