بارها و بارها شنیدم که می گویند «حیف، اگر این مملکت دست آلمانیها یا ژاپنی ها یا حتی کره ای ها بود … این می شد آن می شد»؛ اگرچه چنین گفته ها و شنیده هایی نشان هم و غم ایران دوستان به پیشرفت و تعالی کشور است اما وقتی این گفته ها را از زبان عالمان و روشنفکران می شنوم، تعجبم بیش از پیش می شود؛ وقتی با این دوستان هم کلام می شوید، آنان بحث خود را با نگاه ژرف خود به خرده گیری از فرهنگ مردم و تاثیر آن بر روند توسعه اقتصادی آغاز کرده و سپس با شاخه دادن به موانع فرهنگی موجود از طریق ارائه نمونه های فراوان، بحث خود را در نهایت با بیان اینکه «ازماست که بر ماست» خاتمه می دهند. نه اینکه بحث و استدلال این عزیزان نادرست باشد بلکه منظورم این است که نگاه برخی از ایشان، ساده و با خرده گیری صرف و خودشیفتگی زیاد همراه است.
نگاه آنها ساده وسطحی است چون به مسئله توسعه مقطعی نگاه می کنند، به تغییر نهادها در گذر زمان توجه نمی کنند، تاثیر و تاثر عوامل دیگری چون مذهب، منابع آبی و زیرزمینی، جنگ های پی در پی، قدرت غیرمحدود حاکمان و غیره و غیره را در نظر نمی گیرند.
آنان به کرات از مردم خرده می گیرند؛ انگشت اتهام این عالمان و صاحب نظران تنها به سمت مردم است. آنان با ارائه تمثیل ها و با مقایسه آداب و رسوم مردمان این سرزمین با بیگانگان، شما را قانع می کنند که کار از کار گذشته است و مجال تغییر بسیار کم است. اگر از ایشان پرسیده شود که بالاخره چه راه حلی را پیشنهاد می کنید؟ خواهند گفت که باید از آموزش و پرورش فرزندان شروع کرد، بازه زمانی راه حل آنها با توجه به پدیده فرهنگ بسیار طولانی است و کم کم این حس را به شما القا می کنند که تغییر وضع موجود تقریبا غیرممکن است.
برخی از این عزیزان کمی خودشیفته هستند و سعی می کنند با استفاده از واژگانی سخت و پیچیده به شما بگویند که هیچ نمی دانید. گاهی آنان فراموش می کنند که علوم اجتماعی می خوانند و باید بتوانند مسائل و مشکلات جامعه را با زبانی ساده و قابل فهم برای عموم ارائه نمایند؛ زیرا حل مسائل عمومی نیازمند همراهی عامه است. برخی حتی روشنفکرتر بنظر می رسند زیرا خسته تر از آن هستند که نگاه و مسئله شان را به شما توضیح دهند چون فهم این مسائل برای ما سخت است و تشریح نظرشان از حوصله شان خارج است.
باز هم تاکید می کنم که منظورم این نیست که آنها در اشتباه هستند و یا استدلال ایشان نادرست است، بلکه می خواهم بگویم که وظیفه عالمان اجتماعی و روشنفکران است که نسبت به سایر افراد برای برون رفت از وضع موجود تلاش بیشتری کنند و راه حل های مناسب تر و کاربردی تری را ارائه کنند. تحول کلی و یکباره قطعا پیامدهای غیرمنتظره ای دارد. ایمان دارم که در تحلیل های خود نباید تاریخ و به طبع زمان را فراموش کرد. پیدا کردن راه حل برای این سرزمین کار ساده ای نیست پس باید بیشتر تلاش کرد. داشتن نگاه ساده و خرده گیری صرف به همراه خودشیفتگی چیزی جز ناامیدی به همراه ندارد. چه بسا حتی می توان صاحبنظران غیرقابل را به عنوان یکی دیگر از موانع توسعه کشور درنظرگرفت.