علت العلل، مادر دلایل، مرکز ثقل، سیاهچاله، ریشه یا هر واژه یا عبارت دیگری که اشاره به علت اصلی مشکلات و نیز لاینحل بودن مسائل و مشکلات مدیریت دولتی در ایران دارد را تنها می توان در یک عبارت یافت: عدم شایسته سالاری.
این بلای خانمان سوز، این ویروسی که گویا درمانی ندارد و در تمام تاروپود دیوانسالاری ایران رخنه کرده، مصیبتی است به درازای تاریخ ایرانی، همراه ما بوده و همراه ما خواهد بود و هیچ وقت نهادینه نشده و تنها در دوره های کوتاهی ازتاریخ، افراد صالحی توانستند کار مفیدی انجام دهند که یادگار افتخارآمیزی برای ما شد. اگر این مشکل حل شود، 80 درصد تمامی مسائل در تمامی عرصه های اقتصاد، سیاست، اجتماع و مدیریت دولتی حل خواهد شد. اما چرا حل نمی شود:
- خاصیت هولوگرافیک:
یکی ازاستعاره هایی که برای تعریف سازمان استفاده شده، استعاره سازمان به مثابه مغز است (1)؛ یکی ازدلایل انتخاب آن، خاصیت هولوگرافیک آن است. در هولوگرافی، کل به گونه ای در اجزا منعکس می شود که هر جزء می تواند مانند کل عمل کند. عدم شایسته سالاری فقط مربوط به کابینه وزرای دولت های ایران نیست ، فقط مربوط به انتخاب مدیران کل و نمایندگان مجلس نیست، فقط مربوط به انتخاب پزشک برای یک بیمارستان نیست، فقط مربوط به انتخاب مدیران برند برای شرکت های تجاری، مربوط به روسای دانشکده و انجمن های علمی نیست. به عبارت دیگر این مار، در تمامی سازمان های ایرانی از هر نوعی که فکرش را کنید، سری دارد.
- خودِ من و تو:
مدیری را می شناسم که از فساد در دولت شکایت می کرد، اما برای پذیرش پروژه تبلیغاتی برای شرکتش درخواست کمیسیون می نمود؛ استادی را می شناسم که رشته تحصیلی و دانشجویان رشته ای خاص را ملامت و مسخره می کرد اما بالاترین آرا را برای عضویت در انجمن علمی همان رشته اخذ کرد. دانشجویی را می شناسم که از کیفیت پایین آموزش گلایه می کرد اما حاضر نبود فایل مناسبی را برای ارائه در کلاس حاضر کند. فروشنده آلومینیومی را می شناسم که از گرانی و رکود بازار به سطوح آمده بود اما برای مشتریان خود به صورت فاکتورباز(2) عمل می کرد. من و تو هم مثل ایشان. هیچ فرقی نمی کنیم. مدعی اما ناشایسته. ما از انتخاب ها و ارزیابی های پویا شکایت می کنیم، از زمین و زمان گلایه داریم، اما فقط گریه کنانیم.
- زندگی کوتاه ما:
بله زندگی کوتاه است، فکرکنم این تنها عبارتی است که همه ما از هر مسلک و مذهبی که باشیم به معنی واقعی کلمه به آن ایمان داریم. ما به خوبی می دانیم که فرصت های ما در زندگی کم و تواناییهای ما محدود است. ما می خواهیم در این زندگی کوتاه، هم دکتر باشیم، هم سردار، هم مدیر موفق، هم عضو انجمن شهر، هم استاد دانشگاه و هم سیتیزن امریکا، هم عارف و هم سلبریتی. ما همه را و همه چیز را با هم می خواهیم. ما از تاریخ و اطرافیان خود یادگرفته ایم و به چشم دیده ایم که پل زدن برای رسیدن به همه خواسته های ما شدنی و البته بسیار آسان است (3)؛ اما «ما»ی ایرانی دایره ای نیز دارد، صرفا شخص شخیص من و تو نیست، خانواده یمان، خویشاوندانمان، اهالی دور و نزدیک شهرمان، هم وطنانمان، همه ما هستیم در مقابل شما؛ اصلا اگر ما خودمان برای خودمان کاری نکنیم، شما قرار است برای ما کاری کنید؟! ما خودمان همه چیز را تولید می کنیم و خودمان هم مصرف می کنیم.
- چشم کور و گوش ناشنوا:
می گویند در برهه ای از تاریخ ، دیوانسالاری امریکا از مشکلی رنج می برد به نام سیستم تاراج؛ امروز ما از سیستم اتوبوسی شکایت می کنیم؛ می گویند قانون، انگلیسیها را رام کرده است، اما خبر نداریم که نزدیک به 9000 قانون از آنها بیشتر تصویب کرده ایم. می گویند، هرجا که دولتی ها وارد شدند، به قهقهرا رفتیم اما خبرندارند که مهم ترین عامل تحول صنعتی در کره جنوبی دولت بود (4). می گویند مهم ترین مساله کشور مدیریت آن است، اما سالیان سال است که در دانشکده هایمان مدیریت آموزش می دهیم. می گویند فساد در ایران سیستماتیک شده است اما رساله هایی با این موضوع در کتابخانه هایمان خاک خورده اند (5).
شما چه فکر می کنید؟ به نظرتان ریشه مسائل مدیریت دولتی در ایران چیست؟ به نظرتان برای حل مساله مذکور از چه گامی شروع کنیم؟
پینوشت ها:
(1) از مورگان، استعاره های سازمان، ترجمه و خلاصه ای از آن در کتاب مدیریت عمومی از استاد الوانی به چاپ رسیده است
(2) اصطلاح جدیدی است در دوران رکود حاضر؛ فاکتور باز اشاره به فروختن کالایی دارد که می تواند قیمت آن حتی تا یک ماه پس از فروش و مصرف آن نیز از خریدار دریافت گردد.
(3) به نظریه انتظار رجوع کنید
(4) به کتاب «توسعه یا چپاول: نقش دولت در تحول صنعتی از پیتر اوانز» رجوع کنید (عالیه!)
(5) یادگیری در خط مشی عمومی، موضوع رساله دکتری بنده است؛ بیشتر براتون نگم که دلم خون است.