نمیدانم این واژه از کی به بخش مهمی از زندگی من بدل شد ولی هرچه که هست و با تمام درد و مشکلاتی که به همراه دارد، تهش در دلم حس خوبی دارم. چون به نظرم فرصت دوباره کمی به آدمها داده میشود تا درباره افکار، خیال یا رویاهای رها شدهیشان به خصوص آنهایی که نسبت به آیندهاش تردید داشتند، یا ترسیدند و اصلا جلو نرفتند، یا آنهایی که بدون تصمیم فقط دور شدند، رهاش کردند و هیچ کاری نکردند یا حتی آنهایی که فرصتی برای اتمام یا به ثمر رسیدن کارشون نداشتند، به من داده شده تا دوباره خودم را در موقعیت گذشته قرار دهم و حالا که به نظرم بزرگتر، عاقلتر و هدفمندتر شدهام، دوباره دربارهاش بیاندیشم، تصمیم بگیرم و کاملش کنم. مثل زمانی که دوباره به عمد به اتمام بازیهای نیمهتمام کودکانه پرداختم یا زمانی که نام کتاب و فیلمی را به پیشنهاد دوستی شنیدم ولی نخواندم یا نصفه دیدم یا حتی زمانی که دستانی که پیشتر حسش را در خیال به یاد داشتم، دوباره لمس کردم و بوسیدم.
به عمد یا به غیر، بازگشت برای من به معنی تکرار مسیر رفته نیست که ملال آور، بیمقدار و اتلافپذیر است؛ زیرا که در بازگشت برخلاف معنای تحت الفظی آن، مساله مربوط به مسیر و مقصد تکراری یا همراه شدن با فرد گم گشته نیست. بلکه برای من در بازگشت، جستوجوی خویشتن رخ میدهد تا همه چیزهای آشنا را بتوانم دوباره بازیابم، تعریف کنم و مجددا آرایش کنم. این صورتبندی جدید باعث میشود تا خودم را به طریق دیگری بیابم، بشناسم و تصمیم مطمئنتری بگیرم.
بازگشت همچنین برای من به مانند باز شدن زخمی کهنه نیست، حتی اگر آن زخم یادآور پر دردی باشد اما دردش مثل درد آغازین نیست؛ بلکه حسش و جنسش از نوع دیگری است که گاهی با وجود تلخی، طعم خوشی نیز دارد. زیرا به من از روزهایی میگوید که پر از حس و رنگ بود و به جزئیات شیرینی دست پیدا میکنم که درد و رنج و توهم، جلوی دیدن و شنیدن آنها را از من گرفته بود.
اگرچه بازگشت میتواند یادآور دوران خوش و بد گذشته باشد اما خودش نه خوب است و نه بد، بلکه پرمعنا است. زیرا بازگشت، تجربهای جدید است یا نقطهای است برای شروعی از نو مثل صفر کردن کیلومتر خودرو برای رفتن در مسیری تکراری است که چه بخواهم و چه نخواهم یادآور زمان، خاطره، زیان و فرصت از دست رفته نیز است، ولی باید پذیرفت که همهچیز تغییر کرده است حتی آن کوه، آن خیابان، من و او. از این رو وهم است که بازگشتنم یا بازگشتنش متضاد گشتنم یا بازگشتنش باشد زیرا نه من، نه آن و نه او مثل قبل نخواهیم بود.