شش سیگما (6Σ, 6σ)، یک روش مدیریت کیفیت است که ابزارهایی را برای کسب و کارها ارائه میدهد که با کمک آنها میتوانند توانایی فرآیندهای تجاری خود را بهبود بخشند. این بهبودها شامل افزایش در عملکرد و کاهش بیثباتی در فرآیند است که باعث کاهش نقص و افزایش در سود، بهبود روحیه کارکنان و افزایش کیفیت محصولات میشود. به عبارت دیگر شش سیگما، یک برنامه جامع برای اندازه گیری و بهبود در کیفیت است که توسط میکل هری و موتورولا معرفی شد. این برنامه بر کنترل یک فرآیند تا رسیدن به نقطه شش سیگما (انحراف معیار) از یک خط مرکزی یا 3.4 نقص در هر میلیون متمرکز است. این برنامه شامل مشخص کردن عواملی است که برای کیفیت و نیز برای مشتری بسیار مهم است. شش سیگما، بیثباتی فرایندی را کاهش داده و توانمندیهای بهبود و نیز ثبات در فرایندها را افزایش میدهد و سیستمهایی را طراحی میکند که از هدف شش سیگما پشتیبانی کنند.
سیگما | % خوب | % نقصها | DPMO |
1 | 30.9% | 69.1% | 691.462 |
2 | 69.1% | 30.9% | 308.538 |
3 | 93.3% | 6.7% | 66.807 |
4 | 99.38% | 0.62% | 6.210 |
5 | 99.977% | 0.023% | 233 |
6 | 99.9997% | 0.00034% | 3.4 |
مدل شش سیگما یک رویکرد کاملاً منظم است که میتواند به شرکتها کمک کند تا روی توسعه و ارائه محصولات و خدمات تقریباً عالی و کامل متمرکز شوند. این برنامه براساس کار آماری جوزف جوران، پیشگام امریکایی مدیریت کیفیت که متولد رومانی است، ایجاد شده است. کلمه “سیگما” یک نشانه یونانی است که برای یک اصطلاح آماری مورد استفاده قرار میگیرد و به ما نشان میدهد که یک فرایند معین تا چه اندازه از کمال (انحراف معیارها) فاصله دارد. هرچه عدد سیگما بیشتر باشد، ما به کمال نزدیکتر هستیم. یک سیگما، خیلی خوب نیست؛ اما در شش سیگما فقط 3.4 نقص در هر میلیون تعریف شده است. ایده اصلی شش سیگما این است که اگر بتوانید تعداد “نقص”های یک فرآیند را اندازهگیری کنید، به طور نظاممند میتوانید بفهمید که چگونه آنها را برطرف کنید. بنابراین تقریباً میتوانید به “نقص صفر” برسید.
ریشه ژاپنی شش سیگما را هم میتوان در سیستم “کمربندها” مشاهده کرد. اگر در شش سیگما تازه وارد هستید و یک آموزش مقدماتی را دنبال میکنید، کمربند سبز را دریافت میکنید و هرکسی که مسئولیت هدایت تیم شش سیگما را بر عهده دارد، دارای کمربند مشکی است. سرانجام یک گروه نخبه ویژه به نام ارشدان کمربندمشکی وجود دارد که بر کمربندهای سیاه نظارت دارند.
پنج قدم در شش سیگما
به طور معمول، فرآیند شش سیگما دارای پنج مرحله زیر است:
- تعریف. اولین قدم در هر پروژه شش سیگما، مشخص کردن مسئله و محدود کردن دامنه آن به گونهای است که اهداف قابل اندازه گیری در طی چند ماه محقق شوند. سپس یک تیم برای بررسی جزئیات روند کار، پیشنهاد بهبودها و اجرای توصیهها تشکیل میشود. در حوزه تولید، مدیران پروژه و مدیران پشتیبان معمولاً با تعریف آنچه که موجب نقص میشود، شروع کرده و سپس مجموعهای از اهداف را برای کاهش وقوع چنین نقایصی تعیین میکنند.
- اندازه گیری. در مرحله دوم یک پروژه شش سیگما، تیم، دادهها را جمع آوری کرده و آنها را برای تجزیه و تحلیل در سطح بالاتری آماده میکند.
- تحلیل. هنگامی که یک فرآیند نگاشته و مستند شد و کیفیت دادههای پشتیبانی آن نیز تأیید شد، تیم شش سیگما میتواند کار تجزیه و تحلیل را آغاز کند. اعضای تیم معمولاً با شناسایی روشهایی شروع میکنند که یا افراد در صورت لزوم به آن عمل نکرده، یا قادر به اطمینان از کنترل اثربخش در آن مرحله نیستند.
- بهبود. در مرحله چهارم، تیم توصیههایی را برای بهبود پیشنهاد کرده، درباره آنها تصمیم گرفته و آنها را اجرا میکنند.
- کنترل. در مرحله نهایی یک پروژه شش سیگما، تیم کنترل هایی را ایجاد میکند؛ این کنترلها، شرکت را قادر میسازد تا بهبودها را حفظ و گسترش دهد.