در سال ۱۹۶۹، کلایتون پی. الدرفر[1] نظریهای به نام ERG را در مقالهای با عنوان “آزمون تجربی یک نظریه جدید از نیازهای انسان[2]” ارائه کرد. این نظریه در واکنش به سلسلهمراتب معروف نیازها توسط مازلو[3]، سه دسته نیاز انسانی که بر رفتار افراد تأثیر میگذارد را معرفی میکند: نیازهای وجودی، ارتباطی و رشد.
دسته بندی ERG برای نیاز انسان ها
دسته بندی های نظریه ERG عبارتند از:
نیاز های وجودی: نیاز های فیزیولوژیکی و ایمنی ( مانند گرسنگی ، تشنگی و رابطه جنسی). دو سطح اول هرم مازلو.
نیاز های ارتباطی: عزت اجتماعی و بیرونی ( درگیری با خانواده ، دوستان ، دوستان ، همکاران و کارفرمایان). سطوح سوم و چهارم از هرم مازلو.
نیاز های رشد: عزت نفس و خودشکوفایی ( میل به خلاقیت ، سازندگی و انجام کار های معنی دار). سطح چهار و پنجم هرم مازلو.
نظریه ERG و مازلو
برخلاف نظریه مازلو که دستیابی به سطوح بالاتر نیازها را مشروط به ارضای سطوح پایینتر میداند، نظریه ERG اینگونه بیان میکند که نیازها میتوانند همزمان فعال باشند.
تئوری ERG میگوید اهمیت سه دسته ممکن است برای هر فرد متفاوت باشد. مدیران باید تشخیص دهند که یک کارمند چندین نیاز دارد ، که باید به طور همزمان از نیاز هایش ارضا شود. طبق تئوری ERG، اگر در یک زمان منحصرا روی یک نیاز تمرکز کنید، به طور موثر انگیزه بخش نخواهد بود.
اصل سرخوردگی – پسرفت
علاوه بر این ، تئوری ERG اذعان میکند که اگر نیاز های سطوح بالاتر برآورده نشده باقی بماند، فرد ممکن است به سمت نیاز های پایینتر که راحتتر به دست میآیند، سوق داده شود. این موضوع به عنوان اصل سرخوردگی- پسرفت شناخته میشود. این اصل بر انگیزه محل کار تاثیر میگذارد. به عنوان مثال ، اگر فرصت های رشد به کارمندان ارائه نمیشود ، ممکن است آنها به سمت نیاز های ارتباطی پسرفت کنند و بیشتر با همکاران خود معاشرت کنند.
اگر مدیر بتواند این شرایط را زودتر تشخیص دهد، میتوان اقداماتی را برای ارضای نیاز های نامیده شده انجام داد تا دوباره زیردستان رشد کنند.
[1] کلایتون پی. الدرفر (Clayton P. Alderfer) روانشناس و استاد دانشگاه آمریکایی است که نظریه ERG (Existence, Relatedness, and Growth) را در سال ۱۹۶۹ مطرح کرد. این نظریه بهعنوان جایگزینی برای سلسلهمراتب نیازهای آبراهام مازلو (Abraham Maslow) شناخته میشود. الدرفر با معرفی سه دسته نیاز (وجودی، ارتباطی و رشد)، بر این باور است که این نیازها میتوانند همزمان فعال باشند و تأثیرات مختلفی بر رفتار افراد دارند. این نظریه بهویژه در زمینههای روانشناسی صنعتی و مدیریت منابع انسانی کاربرد دارد.
[2] Clayton P. Alderfer -Existence, Relatedness, and Growth; Human Needs in Organization Setting
[3] آبراهام مازلو، روانشناس آمریکایی، معروف به بنیانگذار نظریه سلسلهمراتب نیازها است. مازلو در کتاب Motivation and Personality (۱۹۵۴) پنج سطح از نیازهای انسانی را معرفی کرد که از نیازهای ابتدایی فیزیولوژیکی تا نیازهای عالی خود شکوفایی را شامل میشود. نظریه مازلو بهطور گسترده در روانشناسی و مدیریت بهکار رفته است و مفهوم ارضای نیازهای پایه برای دستیابی به سطوح بالاتر را معرفی میکند.