وقتی از خودم یا فرد دیگری می پرسیم «چی مهمه؟»؛ به دنبال پاسخی می گردیم که بتواند ما و تنها خودمان را اقناع کند. به طور کلی، پاسخ به این سوال شبیه پاسخ به سوالاتی مثل «برای چی زندگی می کنیم»، «داریم به کجا میرویم»، «آخرش چی میشه»، یا حتی «از زندگی چی میخواهیم» است یا اینکه حتی دسته دیگری از سوالات نظیر «چی داریم که ارزش جنگیدن داشته باشه؟»، «چی ملاک و خط کش خوب و بد است»، «چه چیز ارزش موندن داره» است. تفاوت سوالات دسته اول با سوالات دسته اخیر در این است که اولیها اشاره به تحقق یک مقصود یا هدف والا دارند؛ هدفی مثل یافتن آب حیات و ثروت قارون که تا آخر عمرمون دنبالشان باشیم؛ مثل عشق به معشوقی که حاضریم برای رسیدن به او تا آخر عمر کوه را از جا برکنیم و یا تحقق بخشیدن به ایمانی که یک عمر فکر می کنیم عین حقیقت و صدقه. اما سوالات دست دوم ناظر بر حال ما هستند. آنها مثل تکیه گاهی برای محقق نمودن پاسخ به سوالات دست اول هستند. سوالاتی مثل آیا ارزش دارد که برای وطنم از خون خودم بگذرم؟ آیا ایمان و احترام به ارزشهایی که باهاشون بزرگ شدیم بهترین لذت از زندگی است؟ و یا نظیر آنها به ما کمک می کند که بدانیم در کدام نقطه ایستاده ایم تا بتوانیم مسیر بعدی را انتخاب کنیم.
فارغ از این دو دسته سوال که به نظر می رسد در بعد زمانی با یکدیگر تفاوت دارند؛ فکر می کنم به چیزی می توانم بگویم «مهم» است که ثابت باشد، صدق باشد، در گذر تاریخ و زمان دچار اضمحلال یا ابطال نشود. مثل قانون جاذبه در زمین، چیزی مهم است که بشود بر آن تکیه کرد یا جهت رسیدن به آن خود و مسیر آینده خود را پیدا و ترسیم نمود.
اما به هر مفهومی که فکر می کنم پتانسیل مهم بودن را داشته باشد، فورا به این نتیجه میرسم که با ملاکهای یک چیز مهم مطابقت ندارد. مفاهیمی مثل وطن، معشوق، ارزش، علم، انسان، نسل بشر و یا هرچیز همانطور که تاریخ ثابت کرده می تواند جابجا، تغییر یا کاهش و افزایش پیدا می کنند. مثلا مرز یک کشور می تواند در گذر تاریخ تغییر کند. برخورد ما با زمان و مکانی خاص می تواند معشوق های مختلفی را بر سر راه قرار دهد که تا آخر عمر تنها با او بمانیم. ارزش ها می توانند در جوامع و به طبع فرهنگهای مختلفی معنای کاملا متفاوت یا حتی مغایری برخود گیرند، علم که تبلور آن را می توان در نسخ سیاستی مشاهده کرد چه مکافاتها بر سر برخی ملل چون کشورهای امریکای لاتین آورده است، انسان که جسمش، اندیشه اش محدود و ناقص است، بشریت که با ظهور هویت های مجازی و پیشرفت رایانه ها مسیر روشنی ندارد.
اما سوال دیگری که باید به آن توجه کنیم اینست که با این گفته ها و تفاسیر، چگونه می خواهیم تصمیم بگیریم؟ وقتی که هیچ چیزی ثابت نیست، هیچ راهی برتر نیست، هر فردی می تواند معشوق شما باشد تا به او تا آخر عمر تکیه کنید، هر نیتی که می تواند منافع عامه تلقی شود، چگونه برای آن چیزی که گمان می کنیم مهم است تصمیم بگیریم؟
حالا که هرچیزی نمی تواند مهم باشد، به طور کلی یک راه بیشتر به ذهنم نمی رسد و آن توسل به «فرامعیاری – خود تنظیم» برای «مهم ساختن چیزی» است. یعنی ایمان به معیارهای فرابخشی، فرازمانی، فرامکانی که درواقع همان ارزشهای فطری هستند که می توان هم بر آنها تکیه کرد، هم برای تحقق آنها تلاش نمود و با فرایندی خودتنظیم که می تواند بر آنها ناظر بود و در صورت امکان آن را اصلاح نمود. معیارهایی مثل صداقت، عدالت، امانت که چه در نگاه فردی و چه در نگاه جمعی می توان به آنها متوسل شد و تلاش نمود که حداقل به سمت آنها حرکت کرد. اگرچه نمی توان شاهد تحقق کامل چنین ارزشهایی بود چون با ملاکهای یک چیز مهم به دلیل مثلا تفاوت در فرهنگهای جوامع مختلف در تعریف یک چیز واحد مغایر است اما می توان با فرایند خودتنظیم، به سوی «مهم تر شدن» آن حرکت نمود تا در نهایت در هرلحظه ای از زمان هرفرد، یا کشوری منکر خوب بودن یا صدق بودن آنها نشود. برای مثال هرفرد یا کشوری، چنین ارزشها را همانطور که در اصول شخصی و قانون اساسی اش محترم می شمارد و اعتقاد خود را در عمل نیز نشان می دهد، وقتی با فرایند خودتنظیمی پیوند بخورد، نتیجه اش این می شود که نخست درباره آن معیار، اصل یا ارزش و درستی شان به طور مستمر تحقیق می نماید، تفاوت نگاه های دیگران را می شناسد و تعریفی ساده و همگانی ارائه می کند، سپس دائما در درستی و مهم بودن آنها تامل کرده و تحقق آنها را به طور مستمر در فکر و فعالیت های خویش رصد می کند، و درنهایت با بروز اندیشه ای یا فعلی متناقض یا آن یا ارزش را اصلاح می کند یا خودرا معاتبه می کند ویا با ادله بهتری و بیشتری به آن فرامعیار تکیه می کند.
مثلا فردی که عاشق کسی می شود، رسم صداقت و امانت که مشتمل بر یکرنگی و تعهد و مسئولیت پذیری است را به جا آورد. یا فردی که نماینده مردم می شود نسبت به آنان پاسخگو بوده و با شفافیت و احترام پاسخ سوالات آنان را می دهد و از مسئولیت خویش شانه خالی نکند. فردعاشق مسئولیت پذیر است و احساس تعهد دارد بنابراین محال است که فرد جدیدی را در ذهن و محیط جست وجو کند. دروغ و قول در رابطه او جایی ندارد و نسبت به سرنوشت معشوقش متعهد است. نماینده مردم خود بهتر از همه می داند که مصادیق خیانت در امانت در جامعه اش به چه معناست، خود بهتر می داند که بر اساس چه انگیزه و هدفی تصمیم می گیرد. بنابراین مناسب است حتی در تصمیمات سیاسی که بر سرنوشت مردمش تاثیر می گذارد از عوامل موثر بر تصمیم و وزن آنها، ایشان را باخبر سازد تا اگر مورد یا اندیشه ای جدیدی انعکاس شد دوباره در دستگاه تصمیم گیری آن را ارزیابی نماید.
البته می دانم که مسائل مختلفی در پس این موضوع ظهور خواهند کرد. مسائلی که ناشی از جهانی شدن جوامع، تفاوت میان بعد زمانی و مکانی تصمیم گیری و نیز تعامل با خود و دیگران جهت پایش فرارزش ها هستند.
شما چه فکر می کنید؟ آیا می توانیم بر چیزی مشخص و همگانی تکیه کنیم تا با توسل به آنها تصمیم بهتری اخذ کنیم؟ راه حل شما برای پیدا کردن ارزش و یا هدفی خاص در زندگی چیست؟
M
“معیارهایی مثل صداقت، عدالت، امانت که چه در نگاه فردی و چه در نگاه جمعی می توان به آنها متوسل شد و تلاش نمود که حداقل به سمت آنها حرکت کرد.”
اصل قضیه نیز همین است. در واقع تعالی روحی و پیشرفت درونی هر شخص می تونه بهترین و والاترین سرمایه ای باشه که اون فرد می تونه در انتهای زندگی ایش بدست بیاره، سرمایه ای که با از دست رفتن موقعیت های اجتماعی، ثروت، و یا از دست دادن عزیزان، هرگز از بین نمیره و تا انتها با آدمی باقی می ماند. البته این امر برای افراد در جامعه تحقق می یابه پس قوانین و خط مشی ها هم اینطور باید باشه که افراد رو چه در جامعه و چه فردی در این راه سوق بده. اگر قوانین در این مورد روشن باشن و افراد مجری خط مشی ( هر چند در تعداد کم) ولی کسانی باشن که به طور قاطع در این راه گام بردارن، خیلی در الگو برداری و تشویق باقی افراد موثر هست و ارزش ها رو در جامعه تثبیت میکنه.
m
عجیبه… انتهای متن نوشتید “شما چه فکر میکنید” و سپس دیدگاه مربوطه رو حذف میکنید!، دلیلش چی هست؟
آرین
سلام
تا به امروز هیچ نظری را حذف نکردم؛ شاید به دلیل نصب ابزار aksimet پیغام حضرتعالی حذف شده است
ممنون میشم بار دیگر ارسال فرمایید یا از طریق ایمیل با بنده در میان بگذارید
به روز رسانی: مساله را بررسی کردم و متوجه شدم که نظرات پس از دریافت تایید، منتشر خواهند شد و به دلیل اینکه ممکن است چند روزی به سایت مراجعه نکنم نظر حضرتعالی منتشر نشده است؛ از بابت دیرکرد از شما عذر می خواهم
ممنونم که مطلب مزبور را مطالعه فرمودید و نظر خود را برایم ارسال کردید
M
سلام
من هم از شما خیلی ممنونم که با راهنمایی وکمک های علمی ارزنده ای دارید به حق به عنوان یک محقق شایسته، در راستای نشر علم و دانش میکوشید، انشالله که گامهاتون در آیندهاستوار تر و در این راه موفق تر بشید.