زمانی را به خاطر دارم که مدیرهای بازاریابی محصولات کم کیفیت به آژانس تبلیغاتیمان مراجعه میکردند و از ما انتظار داشتند تا ایدههایی را برای معرفی و فروش بیشتر محصولاتشان ارائه نماییم. در اکثر مواقع نیاز به پژوهش زمانبری نبود. پس از کندوکاوی کوتاه درباره محصولات و کارکردهای آنها، فورا به این نتیجه میرسیدیم که آن محصولات نه تنها هیچ مزیت رقابتی در بازار ندارند بلکه حتی ممکن است زیانهایی را برای مصرفکنندگان آن کالاها در پی داشته باشند. در این هنگام، گاهی مدیر پروژه و گاهی مدیر خلاقیت همه تیم را کنار هم جمع کرده و با گفتن کلماتی تکراری درباره ماهیت کار تبلیغاتچی و وظیفهای که او دارد، ما را به ادامه همکاری و تولید ایدههایی دروغین تشویق مینمودند. آنها کار تبلیغاتچی را مشابه کار مردهشور میپنداشتند:
«تبلیغاتچی، مثل مرده شور میمونه؛ براش فرقی نداره که قراره چه مردهای را بشوره».
غافل از آن که نمیدانستند شرف مرده شور به دو دلیل بیشتر از چنین تبلیغاتچیانی است:
یک. مرده شور، حرفهای است و رفتاری حرفهای دارد
برای مرده شور فرقی ندارد که جنسیت، سن، شغل، وضعیت مالی و خانوادهگی مردهای را که قصد شست و شوی او را دارد، چیست؛ کم است یا زیاد؛ برایش به صرفه هست یا نه. اصلا به این فکر نمیکند که در حال حاضر چه خدمات دیگری دارد که میتواند از ناآگاهی و شرایط خاص خانواده داغدار سواستفاده کرده و آنها را به ایشان بفروشد. او حتی برای منفعتی که به علت شستن مرده برایش نتیجه خواهد داشت، چرتکه نمیاندازد. خدمات مرده شور مشخص است؛ او با پایبندی به استانداردهای شغلی خود، همه مردهگان را به یکسان میشوید. اما با چشمان خود دیدهام که برخی از تبلیغاتچیان ایدههای دیگران، راهبردهای بیاثر و رسانههای ناکارآمد خود را در زرورق پیچیده و با ژستی قهرمانانه و کلماتی غلمبه سلنبه به مشتری غافل دل با هزینهای گزاف به او میفروشند.
دو. مرده شور، مرده را می شوید نه زنده
کار مرده شور اظهر من الشمسه. او همهی بدنها را از آلودگیها پاک میکند. خدمتی که او ارائه میدهد، به هیچ کس دیگری ضرری نخواهد رساند؛ زیرا او مردهها را می شوید، نه زندهها را! مردهای که دیگر قرار نیست خیر یا آسیبی را مستقیما به دیگری برساند. او برعکس یک تبلیغاتچی، دروغ، ریا و حقیقت یک آدم یا محصولی پلید را نمیشوید که ممکن است سلامتی، پول، آینده و فرصتهای دیگران را نابود کند. اما برخی از تبلیغاتچیان با توسل به ابزارهایی اغواگر، چنان داستانهای فریبندهای را درباره محصولات، خدمات، آدمها، و برندهای دروغین تکرار میکنند که ممکن است آلودگی آنها تا مدتها، پاک پنداشته شود. این تبلیغاتچیان نادان به عواقبی مثل ازبین رفتن شهرت و سرمایه یک فرد، خانواده، شرکت و حتی کشوری فکر نمیکنند زیرا ایشان معتقدند که تنها بر روی یک P از همه ارکان آمیخته بازاریابی کار میکنند (بخوانید: آمیخته بازاریابی) و باقی سلسله رخدادها به آنها ارتباطی پیدا نمیکند. حتی ممکن است نوشتهای را بر روی دیوار آژانس خود با این مضمون کوبیده باشند که برای محصولاتی چون سیگار، مشروبات الکی و نوشابههای انرژی زا خدمات ارائه نمیدهند.
شما چه فکر میکنید؟ آیا تابه حال فریب تبلیغی دروغین را خورده و متضرر شدهاید؟ آیا فکر میکنید که کار تبلیغاتچی بر مبنای دروغ است؟