ماکیاولی، نیکولو[1] ۱۴۶۹–۱۵۲۷ دولتمدار و فیلسوف سیاسی ایتالیایی
نیکولو ماکیاولی ناظر دقیقی بر امور سیاسی بود، با تجربهای هم به عنوان شرکتکننده در دولت و هم به عنوان نویسنده کتابهای سیاسی. او در موقعیتهای مختلفی در دولت فلورانس مشغول به کار بود که به او این امکان را داد تا با حاکمان قدرتمند ملاقات کند و رفتار آنها را مطالعه نماید. او نویسندهای توانا بود و تاریخها، نمایشنامهها و شعرهایی به همراه آثار سیاسی تولید کرد. در کتابی که بیشترین خواننده را داشت، شاهزاده، او توصیف کرد که حاکمان چگونه باید عمل کنند تا قدرت را به دست آورند و حفظ کنند. ایدههای ماکیاولی در زمان خود توجه قابل توجهی را جلب کرد و همچنان بر نظریهپردازان سیاسی در زمانهای مدرن تأثیر گذاشته است.
زندگی اولیه و کارنامه سیاسی
نیکولو ماکیاولی در فلورانس بزرگ شد، در زمانی که لورنزو دِ مدیچی[2] (که به لورنزو بزرگ معروف است) بر شهر حکومت میکرد. نیکولو دوست کوچکترین پسر لورنزو، جولیانو[3] بود. ماکیاولی آموزش انسانگرایی دریافت کرد و احتمالاً با برخی از شخصیتهای بزرگ ادبی و فکری فعال در فلورانس ملاقات کرد.
در سال ۱۴۹۸، ماکیاولی کار سیاسی خود را آغاز کرد. او به عنوان هماهنگکننده روابط فلورانس با داراییهایش منصوب شد و به شهرها و شهرستانها سفر کرد و به دولت در مسائل مختلف مشاوره داد. علاوه بر این، ماکیاولی به عنوان دبیر دفتر سیاست خارجی یکی از شوراهای حاکم فلورانس خدمت کرد. در این موقعیت، او نماینده شهر در مأموریتهای مختلف در سرتاسر اروپا بود. در ۱۴ سال بعدی، ماکیاولی بخش عمدهای از وقت خود را صرف مذاکره برای توافقات، ارسال پیامها، جمعآوری اطلاعات و گزارش مشاهدات خود به اعضای شورا کرد.
سفرهای رسمی ماکیاولی
سفرهای رسمی ماکیاولی او را به مناطق بسیاری برد که در حال تجربه بحرانهای سیاسی بودند. او به شهر پیزا سفر کرد که در سال ۱۴۹۴ علیه حکومت فلورانس شورش کرد، و همچنین به ایمولا و چزنا، جایی که چزاره بورژیا[4] (۱۴۷۵–۱۵۰۷) برای حفظ کنترل تلاش میکرد. حکومت بورژیا تأثیر بسیار روشنی بر ماکیاولی گذاشت، که بعدها درباره ویژگیهای چزاره به عنوان یک حاکم نوشت. در اوایل دهه ۱۵۰۰، ماکیاولی به دربار پاپی ژولیوس دوم[5] و به دربارهای لوئی دوازدهم فرانسه[6] و ماکسیمیلیان اول[7]، امپراتور مقدس روم، فرستاده شد.
گزارشهای ماکیاولی و جنجالها
گزارشهای ماکیاولی به دولت فلورانس گاهی اوقات موجب جنجال میشد. او به جای صرفاً جمعآوری اطلاعات، اغلب نظرات خود را بیان میکرد. به عنوان مثال، او به وابستگی فلورانس به مزدوران خارجی به جای نیروی نظامی بومی انتقاد کرد. با این حال، ماکیاولی حمایت رهبر سیاسی فلورانس، پیرو سدرینی[8]، را داشت که او را مسئول برنامهریزی، استخدام و آموزش یک ارتش برای سرکوب شورش در پیزا قرار داد. زمانی که نیروهای فلورانس در سال ۱۵۰۹ پیزا را دوباره فتح کردند، شهرت سیاسی ماکیاولی به اوج خود رسید.
از سیاست به نویسندگی
پس از پیروزی در پیزا، کارنامه سیاسی ماکیاولی شروع به افول کرد. در سال ۱۵۱۲، اسپانیا به همراه پاپ علیه فلورانس وارد عمل شد و نیروهای ماکیاولی نتوانستند با نیروهای اسپانیایی رقابت کنند. سدرینی استعفا داد و خانواده مدیچی دوباره به قدرت بازگشتند. به دلیل ارتباط نزدیکش با سدرینی، ماکیاولی موقعیت دولتی خود را از دست داد، مجبور به پرداخت جریمهای سنگین شد و به مدت یک سال اجازه سفر به خارج از فلورانس یا سرزمینهای آن را نداشت.
سپس، در اوایل سال ۱۵۱۳، او به توطئه علیه مدیچی متهم و دستگیر شد. ماکیاولی از دوستش جولیانو دِ مدیچی درخواست کمک کرد. با این حال، او تا زمانی که تعداد زیادی از زندانیان به مناسبت انتخاب یکی دیگر از اعضای خانواده مدیچی به عنوان پاپ لئون دهم[9] آزاد نشدند، نتوانست آزادی خود را به دست آورد.
پایان کار سیاسی ماکیاولی
تا نیمهی سال ۱۵۱۳، کارنامه سیاسی ماکیاولی به پایان رسید. او به خانهی روستایی خانوادهاش در خارج از فلورانس عقبنشینی کرد و با دوستش فرانچسکو وتوری[10]، سفیر فلورانس در دربار پاپ، مکاتبه کرد. از طریق این نامهها، بسیاری از مضامین موجود در شاهزاده شکل گرفت، کتابی که ماکیاولی در نیمهی دوم سال ۱۵۱۳ نوشت.
شاهزاده و تلاش برای بازگشت به قدرت
ماکیاولی این اثر را به لورنزو، برادرزادهی جولیانو دِ مدیچی و حاکم جدید فلورانس، تقدیم کرد، احتمالاً به منظور جلب توجه و رضایت مدیچیها. با این حال، خانوادهی مدیچی به وضوح اعلام کردند که هیچ قصدی برای استخدام او ندارند.
پروژههای ماکیاولی در دههی ۱۵۱۰
در طول دههی بعدی، ماکیاولی تعداد قابل توجهی از پروژهها را به پایان رساند.
- کتاب دربارهی لیوی: بین سالهای ۱۵۱۵ و ۱۵۱۷، او کتابی دربارهی کارهای تاریخنگار رومی باستان، لیوی[11]، نوشت.
- کمدی تئاتری: او همچنین کمدیریشهی ماندراکه (حدود ۱۵۱۸) را نوشت که بخشی از آن بر اساس نمایشهای رومی باستان بود.
- شعر و دیگر آثار: علاوه بر این، ماکیاولی شعر، نمایشهای دیگر و متون سیاسی مختلفی نوشت.
تاریخنگاری و بازگشت به قدرت
بین سالهای ۱۵۲۰ و ۱۵۲۴، ماکیاولی بزرگترین اثر تاریخی خود، تاریخ فلورانس[12]، را تولید کرد. این پروژه به او کمک کرد تا حمایت مدیچیها را دوباره به دست آورد و درهای فرصتهای خدمات عمومی را برای او باز کند.
انتصاب و سقوط
در سال ۱۵۲۶، پاپ کلمنت هفتم[13] (جولیوی دِ مدیچی سابق) ماکیاولی را به یک موقعیت جدید منصوب کرد که در آن به دور ایتالیا مرکزی سفر میکرد و قلعهها و نیروها را بازرسی مینمود. اما سال بعد، مردم فلورانس مدیچیها را اخراج کردند و جمهوری را دوباره برقرار کردند. ارتباطات ماکیاولی با مدیچیها اکنون به ضرر او تمام شد و باعث شد که رهبران جدید فلورانس به او بیاعتماد شوند. قبل از اینکه بتواند نام خود را پاک کند، بیمار شد و درگذشت.
فلسفه سیاسی ماکیاولی
در سالهای خدمت عمومی خود، ماکیاولی به مسائل فلسفی متعددی مرتبط با سیاست و حکومت علاقهمند بود.
ایدههای بنیادی
یکی از ایدههای اصلی او به ارتباط بین اعمال مردم و زمانها مربوط میشود.
- طبیعت و شخصیت: ماکیاولی استدلال کرد که طبیعت به هر فرد temperament و تخیل متفاوتی میدهد. این ویژگیها هرگز تغییر نمیکنند.
- تغییرات زمان و شرایط: در عوض، زمانها و شرایط همیشه متغیر هستند.
موفقیت و شکست
ماکیاولی بر این باور بود که موفقیت بستگی به همخوانی اعمال با نیازهای زمان دارد. او معتقد بود که شکست زمانی اتفاق میافتد که رفتار یک فرد با شرایط موجود مطابقت نداشته باشد.
نتیجهگیری
این دیدگاهها به ماکیاولی کمک کرد تا به عنوان یکی از بنیانگذاران فلسفه سیاسی مدرن شناخته شود و تأثیر عمیقی بر تفکر سیاسی پس از خود بگذارد.
نگرانیهای نظامی ماکیاولی
ماکیاولی بهویژه به قدرت نظامی اهمیت زیادی میداد.
- استخدام نیروهای خودی: او از دولت فلورانس خواست تا بهجای وابستگی به مزدوران خارجی، نیروهای خود را استخدام و آموزش دهد.
- وفاداری شهروندان: ماکیاولی اعلام کرد که نمیتوان انتظار داشت شهروندان به دولتی وفادار بمانند که قادر به دفاع یا مجازات آنها نیست.
نظریههای سیاسی در شاهزاده
ماکیاولی نظریههای سیاسی خود را بهطور کامل و واضح در شاهزاده بیان کرده است.
انواع امارتها و ویژگیهای حاکمان بزرگ
- در فصول ابتدایی کتاب، او انواع مختلف امارتها و ویژگیهای حاکمان بزرگ را بررسی میکند.
- ویژگی: virtù ماکیاولی استدلال میکند که موفقترین امرا دارای ویژگیای به نام virtù هستند، یعنی توانایی عمل مؤثر و الهامبخشی به دیگران با روحیه و انضباط.
مثال: چزاره بورژیا
ماکیاولی در بحث خود از کارنامه چزاره بورژیا[14] بهعنوان نمونهای استفاده میکند:
- قدرتگیری: بورژیا، حاکم منطقه رومانیای ایتالیا مرکزی، از طریق نفوذ پدرش، پاپ الکساندر ششم[15]، به قدرت رسید.
- تقویت قدرت: او تلاش کرد تا قدرت خود را تثبیت کند؛ آرامش را به منطقهای قانونگریز آورد، رقبای خود را بیرحمانه حذف کرد و تقصیرهای حکومت سختگیرانهاش را به گردن دیگران انداخت.
شکست بورژیا
با این حال، با وجود تلاشهای ماهرانهاش برای تقویت موقعیتش، او در نهایت کنترل سرزمینش را از دست داد.
- استفاده از نفوذ: در نظر ماکیاولی، شکست بورژیا به دلیل تکیه بر نفوذ پدرش و نه virtù خود برای بهدست آوردن قدرت بود.
- نیروی نظامی: همچنین، بورژیا نیروی نظامی بزرگی تحت کنترل نداشت تا از دولت خود دفاع کند.
اهمیت نیروی نظامی
ماکیاولی بارها تأکید میکند که یک نیروی نظامی بومی برای قدرت یک حاکم ضروری است.
- نیروهای خودی: او بر این باور است که کشورهای قوی باید ارتشهای خود را داشته باشند و امرا باید تمام توجه و انرژی خود را به هنر جنگ و سازماندهی و آموزش نیروهای خود اختصاص دهند.
رفتار حاکم با زیر دستان
ماکیاولی در شاهزاده به بررسی نحوه رفتار یک حاکم با زیر دستان، مشاوران و دیگر حاکمان میپردازد. این بخش از کتاب بسیار جنجالی است زیرا ماکیاولی استدلال میکند که یک حاکم میتواند از هر وسیلهای برای حفظ قدرت خود استفاده کند.
اصول رفتار حاکم
- رهبری بیرحمانه: اگر لازم باشد، حاکم باید بیرحم، ظالم، و زیرک باشد و آماده باشد تا استانداردهای پذیرفتهشده رفتار و اخلاق را نادیده بگیرد.
- شهرت شخصیت خوب: در حالی که داشتن شهرتی برای شخصیت خوب ممکن است مفید باشد، ماکیاولی بر این باور است که این امر نسبت به حفظ قدرت اهمیت کمتری دارد.
نتیجهگیری شاهزاده
نتیجهگیری شاهزاده دعوت به عمل است. ماکیاولی اعلام میکند که زمان برای ظهور یک “حاکم جدید” در ایتالیا مناسب است.
- حاکم جدید: این حاکم باید virtù لازم را برای بیرون راندن خارجیها از کشور و معرفی اصلاحات فراهم کند.
- خاندان مدیچی: او پیشنهاد میکند که این حاکم جدید ممکن است از خاندان مدیچی باشد که با انجام این کار بزرگ، قدردانی تمام ایتالیاییها را جلب کند.
تأثیر ماکیاولی
ماکیاولی به عنوان یکی از نویسندگان سیاسی تأثیرگذار در غرب شناخته میشود.
- مسائل مهم: او بسیاری از مسائل مهم درباره رابطه بین سیاست، دین و اخلاق را مطرح کرد و مباحث سیاسی را که از زمانهای باستان آغاز شده و همچنان ادامه دارد، احیا کرد.
- تأثیرات پایدار: افکار و نظریات او تأثیر عمیقی بر تفکر سیاسی و فلسفی در قرون بعدی گذاشت و همچنان مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
سکولاریسم در سیاست ماکیاولی
ماکیاولی سیاست را با جدا کردن آن از اندیشهها و ارزشهای مسیحی، بهطور قابل توجهی سکولارتر کرد.
- هدف سیاست: او ادعا کرد که هدف سیاست، بنیانگذاری و نگهداری یک دولت قدرتمند است.
- پرچالش بودن اصول اخلاقی: ماکیاولی استدلال کرد که برای موفقیت در سیاست، فرد باید از اصول سنتی مسیحی و اخلاقی صرفنظر کند.
تأثیر ماکیاولی بر نوشتار سیاسی
ماکیاولی همچنین بر ماهیت نوشتار سیاسی تأثیر گذاشت.
- تحلیل تاریخی: او به تحلیل نمونههای تاریخی پرداخت تا دریابد که نیروهای سیاسی چگونه عمل میکنند.
- مدل روم باستان: با استفاده از روم باستان بهعنوان مدل، او جمهوری را بهعنوان بهترین شکل حکومت برای حفاظت از آزادیهای شهروندان و حفظ دولت دفاع کرد.
واکنشها به نظریات ماکیاولی
اگرچه برخی نویسندگان به ایدههای ماکیاولی اعتراض کردند، اما بسیاری دیگر به وضوح مشاهدات و تحلیلهای او ارزش قائل شدند:
- روشنگری: روش تحلیلی و بیپرده او در بررسی سیاست، به تفکر سیاسی کمک کرد و موجب شد که بسیاری از نویسندگان و متفکران بعدی از او الهام بگیرند.
- تأثیر پایدار: تأثیرات او همچنان در مباحث سیاسی معاصر احساس میشود و نظریاتش بهعنوان نقطه عطفی در تاریخ تفکر سیاسی شناخته میشود.
تعاریف اصطلاحات
- انسانگرایی: اشاره به یک حرکت فرهنگی رنسانس که مطالعه علوم انسانی (زبانها، ادبیات و تاریخ یونان و روم باستان) را بهعنوان راهنمایی برای زندگی ترویج میکند.
- پاپی: اشاره به دفتر و اقتدار پاپ.
- امپراتور مقدس روم: حاکم امپراتوری مقدس روم[16]، یک نهاد سیاسی در اروپای مرکزی که متشکل از چندین ایالت بود و تا سال ۱۸۰۶ وجود داشت.
- مزدور: سرباز استخدامشده.
- جمهوری: شکل حکومت رنسانس که تحت سلطه تاجران پیشرو بوده و مشارکت محدود دیگران را شامل میشود.
- سکولار: غیرمذهبی؛ مرتبط با زندگی روزمره.
گرداب جنجال
کتاب شاهزاده ماکیاولی به یکی از جنجالیترین آثار سیاسی که تاکنون نوشته شده، تبدیل شد. مناقشات درباره این کتاب حتی قبل از انتشار آن در سال ۱۵۳۲، چند سال پس از مرگ ماکیاولی، آغاز شد. در سال ۱۵۵۹، پاپ پل چهارم[17] شاهزاده را در فهرست کتابهای ممنوعه قرار داد، که تقریباً انتشار بیشتر این اثر را در بسیاری از کشورهای کاتولیک به پایان رساند. واکنشها به متن بهطور کلی منفی بود و تا اواخر دهه ۱۵۰۰، اصطلاح ماکیاولی معنای شریرانهای به خود گرفت. امروزه، این اصطلاح همچنان به معنای زیرک، فریبکار، بیرحم و آماده به انجام هر کاری برای کسب قدرت است.
[1] Machiavelli, Niccolò
[2] Lorenzo de’ Medici
[3] Giuliano
[4] Cesare Borgia 1475-1507
[5] Papal court of Julius II
[6] Courts of Louis XII
[7] Maximilian I
[8] Piero Soderini
[9] Pope Leo X
[10] Francesco Vettori
[11] Livy
[12] Florentine Histories
[13] Pope Clement VII (the former Giulio de’ Medici)
[14] Cesare Borgia
[15] Pope Alexander VI
[16] Ruler of the Holy Roman Empire
[17] Pope Paul IV