پیشرفت روزافزون رایانهها و کمک آنها در پردازش سریع اطلاعات با حجم وسیع به قدری گسترش یافته که حتی میتواند یک تیم فوتبال درجه چندم در آلمان را میتواند با بهبود اخذ تصمیم، قهرمان نیم فصل لیگ آن کشور کند. همچنین افزایش قدرت هوش مصنوعی موجب شده که ابتکار را در اخذ تصمیم از انسان برباید، نمونهاش را میتوان به پیروزی قاطع رایانه گوگل از قهرمان بازی گو دانست. از دیرباز نیز از رایانهها برای محاسبه هزینهها و منافع برای اخذ تصمیم، پیشبینی نتایج انتخابات، بررسی پیامدهای خطمشی ها و … استفاده شده است. این رخدادها مقدمهی توجه بنده به روند خطمشی گذاری عمومی در سالیان آتی شده است. شاید با نزدیک شدن به عصر حکمفرمایی رایانهها، دیگر صرفا به عنوان واحد پشتیبان اخذ تصمیم به خبرگان فعالیت نکنند، بلکه خود برای حل مسائل انسانی تصمیم گیرند!
برای پیش بینی و پاسخ به سوال مذکور در عنوان بحث، شاید بهتر باشد تا مروری مختصر بر این رشته کنیم. هدف لاوسل، ایجاد رشته علمی برای مطالعه نظام مند جهت حل مشکلات عامه بودکه اقدام به بدعت در رشته خطمشی گذاری عمومی نمود. وی شرط برونرفت از مشکلات را توسل به عقلانیت جامع در تصمیمگیریها میدانست. رویکردی که در نگاه سایمون و لیندبلوم غیرواقعی تشخیص داده شد. برای مثال، سایمون به محدودیتهای شناختی، پردازشی و تصمیمگیری انسان اشاره کرد و بیان داشت که تحت عنوان عقلانیت محدود با در نظر داشتن مصامحه، می توان رویکردی عقلانی داشت. لیندبلوم نیز فرایند تصمیم گیری دولتی را به صورت شاخهای و تدریجی می دانست. اگرچه نظریهپردازان متاخری چون موزلیس و جونز و بوم گارتنر نقدهایی را به ترتیب به سایمون و لیندبلوم وارد ساختند اما این به معنی فراموشی تحقق اتوپیای عقلانیت جامع نبوده است. پژوهشگران در حوزه های مختلفی چون خطمشی پژوهی، تحلیل خطمشی و فرایند خطمشی گذاری تلاش کردند تا با ارائه چارچوبها و مدلهای بهتر به این آرزوی دیرینه لاسول دستیابند. دلیل اینکار می تواند سنگینی سایه تعریف عالمان طبیعی از علم باشد. پس حال به نظر میرسد که با کمک رایانهها بتوان از محدودیتهای مورد نظر سایمون عبور کرد.
اما تنها یک نکته متناقض به نظر میرسد که نمیتواند مرا در فعل خطمشی گذاری توسط رایانه ها در آینده قانع کند. اینکه چارچوب ارزشی برای اخذ تصمیم گیری ها را توسط رایانه ها چگونه خواهد بود. عقلانیت جامع، متصور انسان اقتصادی است که می داند که اولویت هایش چیستند و کدام یک بر دیگری ارجح است. این نگاه در چارچوب انتخاب تصمیم گیری رایانه ها که از تعاریف و الگوریتم های مشخصی تبعیت میکند قدری مشکل آفرین است. اگرچه امروزه رایانهها می توانند، خود الگوریتم هایی را برای اخذ بهترین تصمیم ایجاد کنند اما به شخصه باور ندارم که بتوانند موضوعاتی چون ارزش های فرهنگی-اجتماعی هر جامعه را کامل تحت سیطره خود قرار دهند و بر قابلیت پیش بینی اثرات حاصل از خطمشی بیفزایند. به عبارت دیگر، این نگاه فراموش کرده است که سیاست و فرهنگ نیز می تواند بر خطمشی عمومی تاثیر بگذارد.
اما برعکس حالت اول، نگاه دیگری متعلق به تئودور لویی است که تاکید به تاثیر خطمشی ها بر سیاست داشت و با دسته بندی خطمشی های چهارگانه، سیاست های پس از آن را بیان نمود. ضمن توجه به نقدهای وارد به مدل دسته بندی خطمشی ها که در کتاب اسمیت ذکر آن رفته است، شاید رایانه ها بهترین ابزار برای اخذ مناسب ترین تصمیم برای برخی از خطمشی ها مثلا خطمشی توزیعی باشند. زیرا حتی میتوانند سیاستهای پس از آن را تاحدودی پیش بینی کنند. به خصوص با افزایش قابلیت آنها برای اخذ و تحلیل حجم انبوهی از اطلاعات از محیطی چون اینترنت. در این شرایط، رایانهها از پیش باید خود را با نقدهای مشابهی که به بوروکراسی وارد شد، آماده نمایند تا بتوانند برای جوامع خطمشی گذاری کنند.
به نظر شما، کشور ایران تا چه حد توانسته است از این ابزار برای بهبود خط مشی های عمومی خود استفاده کند؟
سعیده
به نظر شما اصلن در ایران امکان تصمیم گیری عقلایی وجود داره؟؟ حالا با رایانه یا بی رایانه…….
آرین
اینطور نیست که بگوییم که به طور نسبی در ایران، تصمیم گیری ها، غیر عقلایی است یا در کشورهای توسعه یافته، عقلایی است. حتی نمی توانیم به طور واضح طیفی بین این دوبعد در مطالعات تطبیقی رسم کنیم. چون به نظر ماکس وبر نیز در جوامع مختلف با انواع عقلانیت ها رو به رو هستیم و ممکن است دوفعل به ظاهر متناقض از سوی هر دو جامعه، عقلانی به نظر برسد. اما نکته قابل توجه اینست که تصمیم گیری ما که مبتنی بر نوعی از عقلانیت خواهد بود، چه هدفی را دنبال می کند و آیا میان درک مشکل عمومی و راه حل تناسبی عقلایی وجود دارد؟!