گروه مشاوره بوستون [1](BCG)، مستقر در بوستون[2]، ماساچوست[3]، یکی از تأثیرگذارترین شرکتهای مشاوره استراتژی تجاری در جهان است. BCG حدود ۲۸۰۰ مشاور دارد که از میان بهترین مدارس کسب و کار آمریکا، از جمله دانشگاه شیکاگو[4]، هاروارد[5]، استنفورد[6] و وارتون[7] (دانشگاه پنسیلوانیا) انتخاب شدهاند. بخش عمدهای از مشتریان این شرکت از میان ۵۰۰ شرکت بزرگ جهان هستند، اما BCG همچنین به شرکتهای متوسط و سازمانهای غیرانتفاعی مشاوره میدهد و برخی از کارهای دولتی را نیز انجام میدهد. حوزههای تخصصی این شرکت شامل برندینگ، توسعه شرکتی، تجزیه و تحلیل، جهانیسازی، سازماندهی، قیمتگذاری، استراتژی و فناوری و ارتباطات است. BCG بیش از ۵۰ دفتر در سراسر آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی، اروپا، شرق دور و استرالیا دارد.
مؤسس BCG در دهه ۱۹۳۰ کار خود را در دنیای تجارت آغاز کرد
مؤسس BCG، بروس دولین هندرسون[8]، در سال ۱۹۳۰ در نشویل، تنسی[9] به دنیا آمد. پدرش ناشر کتاب مقدس بود. هندرسون به دانشگاه وندربیلت[10] رفت و در سال ۱۹۳۷ مدرک مهندسی خود را دریافت کرد. پس از مدت کوتاهی که با شرکتهای فریگیدر[11] و لیلند الکتریک[12] کار کرد، به مدرسه کسب و کار هاروارد رفت. هندرسون سه ماه قبل از فارغالتحصیلی انصراف داد تا به عنوان فروشنده با شرکت وستینگهاوس[13] کار کند. او به تدریج در ردههای شغلی بالا رفت و در نهایت به مقام معاونت رسید.
در سال ۱۹۵۹، او شغل خود را تغییر داد و به شرکت آرتور دی. لیتل و همکاران[14]، یکی از پیشگامان اولیه در زمینه مشاوره تجاری، پیوست. مشتریان اصلی او شامل شرکت نفت شل و شرکت میوه متحده بودند، اما هندرسون به زودی از این که در [15]ADL نتوانسته بود ایدههایش را درباره چگونگی اتخاذ تصمیمات توسط شرکتها به طور کامل بررسی کند، ناامید شد. او نظراتش را با مدیرعامل شرکت سپرده امن و امانت بوستون[16] ، یکی دیگر از مشتریان ADL، در میان گذاشت و به سرعت برای راهاندازی یک دپارتمان مشاوره برای بانک جذب شد.
هندرسون به عنوان تنها کارمند، واحد مشاوره خود را با شرکت سپرده امن بوستون در سال ۱۹۶۳ راهاندازی کرد. او تا پایان سال اولین کارمند خود را استخدام کرد، اما هنوز در جذب مشتریان با مشکل مواجه بود. در سال ۱۹۶۴، او راهی برای جلب توجه پیدا کرد و اولین شماره از دیدگاه ها[17]خود را منتشر کرد که مقالات کوتاهی بودند برای تحریک تفکر مدیریت ارشد. هندرسون[18] آنها را “یک ضربه به چشمها”[19] نامید. در واقع، او ایده را از مجله خلاصه خواننده[20] گرفته بود.
او مقالات جالب تجاری و دیگر نوشتههای مرتبط را خلاصه کرده، آنها را به صورت یک نامه جمعآوری کرد و سپس آنچه را که “پرسپکتیو” نامید به یک فهرست انحصاری از مدیران ارشد ارسال کرد. هر یک از پرسپکتیوهای هندرسون که ده بار در سال ارسال میشد، به یک مقاله تبدیل شد که دیدگاه او را درباره آخرین موضوعات تجاری ارائه میکرد. این یک ترفند در بسیاری از جنبهها بود که پرسپکتیوها کسبوکار هندرسون را در نظر شرکتهای بزرگ آمریکایی تثبیت کرد.
بر اساس افسانههای شرکتی، در پاییز سال ۱۹۶۵، زمانی که کسبوکار حدود دوازده مشاور داشت، هندرسون در یک جلسه کارکنان اعلام کرد که آنها به یک راه برای پیدا کردن تخصصی نیاز دارند تا خود را از رقبای بزرگتر و با بودجه بهتر متمایز کنند. پس از رد چندین پیشنهاد، او “استراتژی کسبوکار” را مطرح کرد. اعتراض فوری این بود که مدیران هیچ ایدهای درباره آنچه صحبت میکنند، نخواهند داشت. پاسخ او این بود: “این زیبایی کار است. ما آن را تعریف خواهیم کرد.”
در این مرحله از تاریخ صنعت مشاوره، مشاوران برای حل مشکلات خاص و کوتاهمدت جذب میشدند. هیچ شرکتی بر روی کمک به شرکتها برای ترسیم استراتژیهای بلندمدت تمرکز نداشت. مدیران در مورد مسائل مهمی مانند اینکه چه محصول جدیدی را ارائه دهند و آیا باید یک خرید انجام دهند یا نه، تصمیمات شهودی میگرفتند. علاوه بر این، در حالی که سایر شرکتهای مشاوره به مشتریان کمک میکردند تا بر روی عملیات داخلی جداگانه تمرکز کنند، هندرسون به آنها کمک میکرد تا به بیرون نگاه کنند و به رقبا و بازار توجه کنند و همچنین نگاهی کلی به کسبوکار داشته باشند.
در نتیجه، تعریف هندرسون از استراتژی شرکتی نیازمند تحلیل شرکت، رقبا و وضعیت کلی صنعت بود. این امر به نوبه خود منجر به ایجاد “ابزارهایی” شد که میتوانستند برای درک این حوزهها و شکلدهی به استراتژیهای جدید کسبوکار استفاده شوند.
منحنی تجربه معرفی شده در ۱۹۶۶
بررسی کلی
اولین ابزار انقلابی هندرسون که در سال ۱۹۶۶ معرفی شد، “منحنی تجربه[21]” نام داشت، که نتیجه کار انجام شده برای یک تولیدکننده نیمههادی بود. این مفهوم بیان میکند که هزینههای واحد با افزایش تجربه تولید یک شرکت کاهش مییابد.
تأثیر بر مشتریان
مفهوم منحنی تجربه به مشتری تگزاس اینسترومنتز[22] این امکان را داد که با فرض کاهش هزینههای واحد، رقبای خود را با قیمت پایینتری پیشنهاد دهند. در نهایت، این مفهوم به این نتیجه رسید که ورود به یک حوزه جدید در ابتدا و به دست آوردن حداکثر سهم بازار ضروری است تا مزیت منحنی تجربه نسبت به رقبا که دیرتر وارد میدان میشوند، قفل شود.
ماتریس پرتفوی محصول
ابزار مهم دیگری که در دهه ۱۹۶۰ معرفی شد، ماتریس پرتفوی محصول بود که یک کنگلومرا را به عنوان یک جعبه با چهار ربع: گاوهای نقدی[23]، سگها[24]، ستارهها[25] و علامت سوالها[26] تصویر میکرد. هدف این بود که ترکیب متوازنی از گاوهای نقدی، ستارهها و علامت سوالها به دست آید و سگها به فروش برسند. اصطلاحات “گاو نقدی” و “سگ” به سرعت به واژگان تجاری تبدیل شدند.
شکلگیری و رشد گروه مشاوره بوستون (BCG)
جداسازی و تأسیس
در سال ۱۹۶۸، واحد مشاوره هندرسون در Boston Safe Deposit به عنوان یک شرکت فرعی به نام Boston Consulting Group (BCG) جدا شد. با رشد کسبوکار، نیاز به مشاوران جدید نیز افزایش یافت.
رشد استخدام مشاوران
- پایان ۱۹۶۸:۳۶ مشاور
- پایان ۱۹۶۹:۶۲ مشاور
- ۱۹۷۰:۱۰۰ مشاور
- ۱۹۷۱:۱۳۰ مشاور
استراتژی جذب
برای تأمین نیاز به استعدادهای تجاری، این شرکت شروع به جذب فعال در معتبرترین مدارس کسبوکار کرد و حقوقهای بالایی را ارائه داد و فارغالتحصیلان را با وعدههای کارهای پیشرفته و چالشبرانگیز جذب کرد.
گسترش بینالمللی
- ۱۹۷۰:افتتاح دفتر در لندن[27] (اولین دفتر خارجی در ژاپن[28] در ۱۹۶۶ تأسیس شد)
- ۱۹۷۲:گسترش به پاریس[29]
نقص
یک سال بعد، BCG با یک عقب نشینی مواجه شد که ناشی از حمله به کارکنان و مشتریانش توسط یکی از دستیاران ارزشمند هندرسون، بیل بین[30]بود.
نقاط عطف کلیدی
- ۱۹۶۸:جداسازی به عنوان BCG
- ۱۹۷۰:دفتر در لندن
- ۱۹۷۲:گسترش به پاریس
- ۱۹۶۶:اولین دفتر خارجی در ژاپن
بیل بین و ارتباطش با گروه مشاوره بوستون (BCG)
پیشینه بیل بین
بین، فارغالتحصیل دانشگاه وندربیلت و مدیر توسعه در این مدرسه بود که از فارغالتحصیلان خود بودجه جمعآوری میکرد و حقوقی معادل ۱۹,۰۰۰ دلار در سال دریافت میکرد. هنگامی که وندربیلت به فکر تأسیس یک مدرسه کسبوکار افتاد، بین به هندرسون برای مشاوره مراجعه کرد.
استخدام در BCG
هندرسون به شدت تحت تأثیر بین قرار گرفت، با وجود کمبود دانش پایه تجاری او، و در سال ۱۹۶۷ به او پیشنهاد کار در BCG را داد. بین به سرعت در BCG ترقی کرد و به خاطر کار سخت، توجه به جزئیات و ظاهر فیزیکی مناسبش شناخته شد.
رشد شغلی
در عرض دو سال، او حقوقی شش رقمی دریافت کرد و به سمت معاون رئیسجمهور ارتقا یافت و یکی از چهار بخش BCG را نظارت کرد که شروع به تولید سهم قابل توجهی از درآمدهای شرکت کرد. صحبتهایی در مورد اینکه بین جانشین احتمالی هندرسون است، در هوا بود.
تعارضات و فشارها
با این حال، بین به طور فزایندهای از رویکرد BCG ناامید شد و متقاعد بود که راه بهتری وجود دارد. همچنین، مربی او، هندرسون، به اندازهای که بین تمایل به جانشینیاش داشت، آماده بازنشستگی نبود. در سال ۱۹۷۲، بین به طور ناموفق سعی کرد هندرسون را تحت فشار قرار دهد تا از سمت خود کنارهگیری کند.
خط زمانی
- پیشینه :فارغالتحصیل وندربیلت، مدیر توسعه
- استخدام در BCG :۱۹۶۷
- رشد شغلی :حقوق شش رقمی، معاون رئیسجمهور
- تعارضات :ناامیدی از رویکرد BCG، تلاش برای فشار به هندرسون در ۱۹۷۲
جدایی بیل بین و تأسیس [31]Bain & Co.
اعلام جدایی
در سال ۱۹۷۳، بین به هندرسون اطلاع داد که او و همکارش، پاتریک گراهام، در حال ترک BCG برای راهاندازی کسبوکار خود، یک شرکت نرمافزاری هستند. این اعلامیه یک روز قبل از پرواز هندرسون به اسپانیا[32] برای یک جلسه بود.
واکنش هندرسون
در اولین شب اقامتش در مادرید[33]، طبق یک مقاله از مجله آینده[34] در سال ۱۹۸۷، هندرسون با یک تماس اضطراری از دبیرش پیگیری شد. به نظر میرسید که یک شرکت نرمافزاری در حال تلاش برای جذب مشتریان BCG بود، هرچند که این نکتهای است که بین آن را رد میکند. هندرسون به سرعت پرواز بعدی را به خانه گرفت و به شدت شروع به بیدار کردن مشاورانش کرد تا قبل از اینکه بین بتواند مشتریان شرکت را جذب کند.
توصیف هندرسون
هندرسون به یاد میآورد: “این جنگ بود.” تا زمانی که تیراندازیها متوقف شد، چند هفته بعد، بین و گراهام با هفت مشاور BCG و دو تا از بزرگترین مشتریان آن، یعنی بلک اند دکر[35] و تگزاس اینسترومنتز، فرار کردند.
تأسیس Bain & Co.
Bain & Co. به راهاندازی نیش خود در حوزه مشاوره ادامه داد و خود را به یک مشتری در هر صنعت اختصاص داد. تا به امروز، روابط بین این دو شرکت همچنان تیره و تار است.
خط زمانی
- زمان جدایی:۱۹۷۳
- اعلام جدایی:بیل بین و پاتریک گراهام
- واکنش هندرسون:تلاش برای حفظ مشتریان
- نتیجه:تأسیس Bain & Co. و روابط تیره با BCG
تاریخچه BCG در دهه ۱۹۷۰
افتتاح دفتر دوم در ایالات متحده
BCG در سال ۱۹۷۴ دفتر دوم خود را در منلو پارک، کالیفرنیا[36] افتتاح کرد. این دفتر به عنوان یک گام استراتژیک در گسترش حضور BCG در ایالات متحده محسوب میشد.
استقلال و ESOP
یک سال بعد، در ۱۹۷۵، BCG به یک شرکت مستقل تبدیل شد و یکی از نخستین شرکتهایی بود که از قانون امنیت درآمد بازنشستگی کارکنان (Employee Retirement Income Security Act) بهرهبرداری کرد. این قانون امکان تأسیس طرح مالکیت سهام کارکنان (ESOP) را فراهم میکرد. طرح ESOP شروع به خرید BCG از شرکت مادرش، Boston Company، کرد. این خرید در سال ۱۹۷۹، پنج سال زودتر از برنامهریزی شده، تکمیل شد.
گسترش بینالمللی
در همان سال ۱۹۷۵، BCG یک دفتر در مونیخ[37] افتتاح کرد. تجارت بینالمللی به قدری برای این شرکت اهمیت پیدا کرد که تا پایان سال ۱۹۷۷، درآمدها به طرز مساوی بین کسبوکارهای داخلی و خارجی تقسیم شد.
افزایش نیروی کار
تا پایان دهه ۱۹۷۰، BCG دفتر دیگری در شیکاگو[38] افتتاح کرد و تعداد مشاوران استخدام شده به ۲۷۷ نفر رسید.
خط زمانی
- افتتاح دفتر دوم :۱۹۷۴، منلو پارک، کالیفرنیا
- استقلال :۱۹۷۵، تأسیس ESOP
- افتتاح دفتر در مونیخ :۱۹۷۵
- تقسیم درآمد :۱۹۷۷، درآمد داخلی و خارجی برابر
- افزایش مشاوران :به ۲۷۷ نفر تا پایان دهه ۱۹۷۰
تغییرات مدیریتی و گسترش BCG در دهه ۱۹۸۰
استعفای هندرسون
در سال ۱۹۸۵، هندرسون بازنشسته شد، اما عنوان رئیس افتخاری را حفظ کرد. او در سال ۱۹۹۲ در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
تغییرات در رهبری
- مدیرعامل جدید:آلن زاکون[39] به عنوان مدیرعامل جدید منصوب شد.
- رئیس هیئت مدیره:هندرسون به سمت رئیس هیئت مدیره منصوب شد.
استخدام و توسعه نیروی کار
BCG اولین کلاس از مشاوران (Associates) خود را که به طور مستقیم از دانشگاه استخدام میشدند، راهاندازی کرد. اکثر این مشاوران برای دو تا سه سال در شرکت کار میکردند و سپس برای دریافت مدرک MBA به دانشگاه بازمیگشتند و معمولاً کار خود را در BCG از سر میگرفتند.
گسترش دفاتر
- دفتر در لس آنجلس و دوسلدورف:۱۹۸۲
- دفتر در نیویورک:۱۹۸۴
- دفتر در سان فرانسیسکو:۱۹۸۵
فعالیتهای بینالمللی
در طول دهه ۱۹۸۰، BCG دفاتر جدیدی در میلان، مادرید، استکهلم[40] و زوریخ[41] افتتاح کرد. همچنین، این شرکت اولین مأموریت بزرگ خود را در چین[42] دریافت کرد.
افزایش تعداد مشاوران
تا پایان دهه ۱۹۸۰، BCG تعداد مشاوران خود را به ۵۲۴ نفر افزایش داد.
خط زمانی
- استعفای هندرسون:۱۹۸۵
- مدیرعامل جدید:آلن زاکون
- افتتاح دفاتر جدید:
- گسترش بینالمللی:دفاتر در میلان[45]، مادرید، استکهلم و زوریخ
- اولین مأموریت در چین:در دهه ۱۹۸۰
- تعداد مشاوران:۵۲۴ نفر تا پایان دهه ۱۹۸۰
چشمانداز شرکت BCG
معرفی BCG
The Boston Consulting Group (BCG) یک شرکت مشاوره بینالمللی در زمینه استراتژی و مدیریت عمومی است. هدف اصلی این شرکت کمک به شرکتهای پیشرو در ایجاد و حفظ مزیت رقابتی است.
ویژگیهای کلیدی BCG:
- حضور جهانی:
BCG به عنوان یک شرکت کاملاً بینالمللی، دارای یک حضور قوی در سطح جهانی است که به مشتریان و کارکنان خود تجربههای فرهنگی متنوعی را ارائه میدهد. - تجربههای بینفرهنگی:
این تنوع فرهنگی به BCG این امکان را میدهد که راهحلهای خلاقانه و کارآمدی را برای چالشهای مختلف کسبوکار ارائه دهد.
مأموریت BCG
مأموریت BCG کمک به شرکتها در:
- ایجاد مزیت رقابتی
- حفظ و تقویت موقعیت در بازار
BCG با تکیه بر تجربههای بینالمللی و فرهنگی خود، به عنوان یک شریک استراتژیک برای شرکتهای بزرگ عمل میکند و به آنها در دستیابی به اهداف تجاری کمک مینماید.
گسترش BCG در دهه ۱۹۹۰
در دهه ۱۹۹۰، BCG با استفاده از روشهای خارجی به رشد خود ادامه داد. در سال ۱۹۹۰، این شرکت با خرید مشاوران استرالیایی Pappas, Carter, Evans & Koop، دفاتر جدیدی در سیدنی[46] و ملبورن[47]، استرالیا[48] و آکلند[49]، نیوزیلند[50] راهاندازی کرد. یک سال بعد، BCG خرید دیگری را انجام داد و Holt Planning Associates را به دست آورد و همچنین دفاتر جدیدی در فرانکفورت[51] و هنگ کنگ[52] افتتاح کرد.
در سال ۱۹۹۲، BCG دفتر جدیدی در کوالالامپور[53] تأسیس کرد و در سال بعد، دفاتر جدیدی در مونترری[54]، آمستردام[55]، بروکسل[56] و شانگهای[57] افتتاح نمود. خرید Canada Consulting Group نیز به BCG این امکان را داد که عملیاتی در تورنتو[58] راهاندازی کند.
در سال ۱۹۹۳، BCG به یک نقطه عطف مهم رسید و تعداد مشاوران خود را به بیش از ۱,۰۰۰ نفر افزایش داد. با گرم شدن اقتصاد ایالات متحده در اواسط دهه ۱۹۹۰، BCG شاهد افزایش چشمگیر تقاضا برای خدمات خود بود که منجر به گسترش سریع شرکت شد.
در سال ۱۹۹۴، دفاتر جدیدی در دالاس[59]، هامبورگ[60]، مسکو[61]، بانکوک[62] و سئول[63] افتتاح شد. در سال ۱۹۹۵، BCG شعبههای جدیدی در آتلانتا[64]، بونس آیرس[65]، لیسبون[66]، هلسینکی[67]، سنگاپور[68] و جاکارتا[69] تأسیس کرد و در سال ۱۹۹۶ نیز دفاتر جدیدی در واشنگتن دیسی[70]، اسلو[71] و بمبئی[72] افتتاح نمود.
BCGدر این دهه با خریدهای استراتژیک و افتتاح دفاتر جدید در نقاط مختلف جهان، به یکی از شرکتهای پیشرو در صنعت مشاوره تبدیل شد و توانست به رشد و توسعه خود ادامه دهد.
تحولات BCG در اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰
در آوریل ۱۹۹۷، کلارکسون [73]جایگزین زاکون به عنوان رئیس هیئت مدیره شد و به زودی کارل استرن [74]به عنوان مدیر عامل جدید منصوب گردید. کارل استرن از سال ۱۹۷۴ که با نمره عالی از دانشگاه استنفورد فارغالتحصیل شده بود، با BCG همکاری داشت.
در سال ۱۹۹۷، این شرکت دفاتر جدیدی در سائو پائولو[75]، ورشو[76]، بوداپست[77]، اشتوتگارت[78] و وین[79] افتتاح کرد. رشد بینالمللی BCG در سال ۱۹۹۸ نیز ادامه یافت و شعبههایی در مکزیکو سیتی[80] و کپنهاگن[81] تأسیس شد. در آخرین سال دهه ۱۹۹۰، پس از افتتاح دفتر جدیدی در برلین، تعداد مشاوران BCG به ۲,۱۶۶ رسید.
با آغاز قرن جدید، BCG به گسترش خود ادامه داد و دفتر جدیدی در دهلی نو[82] افتتاح کرد. این شرکت همچنین با گلدمن ساکس[83] همکاری کرد تا شرکتی به نام [84]iFormation تأسیس کند که به ایجاد استارتاپهای جدید در اقتصاد نوین اختصاص داشت.
در سال ۲۰۰۱، BCG دفاتر جدیدی در آتن[85]، پکن[86]، استانبول[87]، پراگ[88]، کلن[89] و رم[90] افتتاح کرد و تعداد مشاوران BCG به نزدیک ۲,۸۰۰ نفر رسید. بخش عمدهای از رشد BCG در دوران دات کرن[91] در اواخر دهه ۱۹۹۰ ناشی از تقاضای شرکتهای بزرگ بود که نگران نبود استراتژی اینترنتی بودند و همچنین استارتاپهای فناوری بالا که به دنبال کمک برای تثبیت خود به عنوان شرکتهای پایدار و معتبر بودند.
صنعت مشاوره به طور کلی در این دوران از رونق بینظیری برخوردار بود.
چالشها برای شرکتهای مشاوره در قرن جدید
با فروپاشی حباب دات کام و آغاز کاهش اقتصادی در ایالات متحده در سال ۲۰۰۱، BCG مجبور شد به کاهش فعالیتهای تجاری خود پاسخ دهد، زیرا مشتریان reluctant به تعهد به پروژههای مشاوره بودند. در فوریه ۲۰۰۲، BCG اعلام کرد که حدود ۱۲ درصد از کارکنان مشاوره و پشتیبانی خود را در آمریکای شمالی و جنوبی[92] کاهش خواهد داد. این شرکت تنها نبود و تمام رقبای اصلی آن نیز مجبور به کاهش کارکنان شده بودند.
در دوران رکودهای قبلی، شرکتهای مشاوره معمولاً با کاهش محبوبیت مواجه میشدند، اما پس از بهبود شرایط دوباره به اوج بازمیگشتند. این بار، با این حال، بسیاری از ناظران شروع به مطرح کردن این سوال کردند که آیا تغییر بزرگی در حال وقوع است. شرکتهای مشاوره، به ویژه BCG، هرگز در تصور و بازاریابی ایدههای بزرگ دچار مشکل نبودهاند، اما اکنون به نظر میرسید که در حال سرگردانی هستند و قادر به تولید مفهوم جدیدی نیستند که بتواند به رشد کسبوکار کمک کند.
طبق گزارشی از Boston Globe در جولای ۲۰۰۲، BCG در حال ارائه مفاهیمی مانند “بهرهوری دارایی” و “مزیت رقابتی از طریق قیمت” بود، اما تا زمانی که دنیای مشاوره نتواند رویکرد جدیدی ارائه دهد که با زمان همراستا باشد، بسیاری از مشتریان بالقوه احتمالاً در پناهگاههای خود باقی خواهند ماند تا زمانی که ابرهای تیره برطرف شوند.
چالشها و تغییرات در شرکتهای مشاوره سنتی
شرکتهای مشاوره سنتی مانند BCG به ویژه در معرض خطر بودند، زیرا پروژههای مشاوره به طور فزایندهای شامل پیادهسازی فناوری میشدند. در سال ۲۰۰۰، تخمین زده میشد که ۵۷ درصد از بازار مشاوره ایالات متحده به خدمات فناوری اطلاعات اختصاص داشت و انتظار میرفت این عدد تا سال ۲۰۰۴ به ۷۰ درصد افزایش یابد.
چالشهای دوگانه
شرکتهای استراتژی خالص با دو چالش مواجه شدند:
- ورود شرکتهای بزرگ فناوری به مشاوره عمومی:شرکتهای بزرگ که در زمینه پیادهسازی فناوری فعالیت میکردند، به تدریج به حوزه مشاوره عمومی وارد شدند.
- توسعه تیمهای استراتژی داخلی:تعدادی از شرکتها تیمهای استراتژی داخلی را توسعه دادند که معمولاً به قیمت کاهش نیاز به خدمات مشاورهای بود. در برخی موارد، کارکنان مشاوره به ویژه از سوی مشتریان سابق ربوده شدند.
ظهور شرکتهای فناوری نوپا
شرکتهای فناوری نوپایی که توانسته بودند از رکود فناوری جان سالم به در ببرند، به دنبال ارائه مشاوره استراتژیک برای تقویت سودآوری خود بودند. روزهای پروژههای بزرگ و بدون محدودیت به نظر میرسید که منسوخ شدهاند. اکنون مشاوران معمولاً برای انجام پروژههای خاص دعوت میشدند، که این توسعه برای BCG که ۳۰ سال پیش از این رویه فاصله گرفته بود، توسعهای متناقض به شمار میرفت.
نقاط قوت باقیمانده
با این حال، شرکتهای مشاوره استراتژیک سنتی مانند BCG همچنان دارای نقاط قوت زیادی بودند. طبق گزارشی از آینده درباره تغییرات در صنعت مشاوره، این شرکتها “هنوز استعدادهای عظیم و ثروتی از دانش درباره نحوه عملکرد کسبوکارهای موفق را در خود جای دادهاند.” اما آینده آنها به طرز متفاوتی خواهد بود. بسیاری بر این باورند که این شرکتها به طور قابل توجهی کوچکتر خواهند شد. شرکای آنها ممکن است به چندین شرکت کوچکتر تقسیم شوند یا با یک شرکت IT ادغام شوند تا تخصص فناوری و دسترسی به بازارهای جدید را به دست آورند.
تغییرات رهبری در BCG و چالشهای پیشرو
با ورود به این دوره از عدم قطعیت، BCG با یک فرد جدید در راس خود مواجه شد. در سال ۲۰۰۳، شرکای BCG هانس-پاول بورکنر[93] را به عنوان رئیس و مدیرعامل جایگزین استرن انتخاب کردند. بورکنر که در سال ۱۹۸۱ به BCG پیوسته و در سال ۱۹۸۷ به شراکت رسیده و در سال ۱۹۹۱ دفتر فرانکفورت را افتتاح کرده بود، نخستین اروپایی بود که رهبری این شرکت را بر عهده گرفت.
چالشهای پیش روی بورکنر
طبق گفته تام رودنهور[94]، رئیس خدمات اطلاعات مشاوره ای ، که در نیویورک تایمز نقل شده است:
“او کار زیادی برای انجام دارد. چگونه میتوان یک شراکت را در محیطی که به نظر نمیرسد در سالهای آینده بهتر شود، حفظ کرد؟”
این سوال نشاندهنده چالشهای بزرگ و پیچیدهای است که بورکنر باید با آنها روبرو شود، به ویژه در شرایطی که صنعت مشاوره در حال تغییر و تحول است و نیاز به نوآوری و سازگاری با شرایط جدید احساس میشود.
تاریخهای کلیدی در تاریخ : BCG
در اینجا یک زمانبندی از نقاط عطف مهم در تاریخ گروه مشاوره (BCG) آورده شده است:
سال رویداد
۱۹۶۳ بروس هندرسون واحد مشاورهای را با شرکت Boston Safe Deposit and Trust تأسیس میکند.
۱۹۶۶ دفتر توکیو افتتاح میشود.
۱۹۶۸ گروه مشاوره بوسطن (BCG) به عنوان یک زیرمجموعه جدا میشود.
۱۹۷۳ بیل بین برای تأسیس Bain & Co. از BCG جدا میشود.
۱۹۷۴ BCG از طریق برنامه مالکیت سهام کارکنان استقلال مییابد.
۱۹۸۵ هندرسون بازنشسته میشود.
۱۹۹۲ هندرسون در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
۲۰۰۳ نخستین رهبر اروپایی شرکت، هانس-پاول بورکنر، به عنوان مدیرعامل منصوب میشود.
واحدهای عملیاتی اصلی BCG
BCGدارای واحدهای عملیاتی اصلی زیر است:
- برندینگ
- مصرفکننده
- توسعه شرکتی
- بازسازی
- تجارت الکترونیک
- انرژی
- خدمات مالی
- جهانیسازی
- بهداشت و درمان
- کالاهای صنعتی
- فناوری اطلاعات
- موثر بودن عملیاتی
- سازمان
- قیمتگذاری
- استراتژی
- فناوری و ارتباطات
- سفر و گردشگری
رقبای اصلی BCG
رقبای اصلی BCG شامل موارد زیر هستند:
- Bain & Company
- McKinsey & Company
- Booz Allen Hamilton Inc
[1] The Boston Consulting Group
[2] Boston
[3] Massachusetts
[4] University of Chicago
[5] University of Harvard
[6] University of Stanford
[7] Wharton (University of Pennsylvania)
[8] Bruce Doolin Henderson
[9] Nashville, Tennessee
[10] Vanderbilt
[11] Frigidaire
[12] Leland Electric Co.
[13] Westinghouse
[14] Arthur D. Little & Co
[15] ADL
[16] Boston Safe Deposit and Trust Co
[17] Perspectives
[18] Henderson
[19] a punch between the eyes
[20] Reader’s Digest
[21] Experience Curve
[22] Texas Instruments
[23] cash cows
[24] dogs
[25] stars
[26] question marks
[27] London
[28] Japan
[29] Paris
[30] Bill Bain
[31] Bain & Co.
[32] Spain
[33] Madrid
[34] Fortune
[35] Black & Decker
[36] Menlo Park, California
[37] Munich
[38] Chicago
[39] Alan Zakon
[40] Stockholm
[41] Zurich
[42] China
[43] New York
[44] San Francisco
[45] Milan
[47] Melbourne
[48] Australia
[50] New Zealand
[51] Frankfurt
[52] Hong Kong
[53] Kuala Lumpur
[54] Monterrey
[55] Amsterdam
[56] Brussels
[57] Shanghai
[58] Toronto
[59] Dallas
[60] Hamburg
[61] Moscow
[62] Bangkok
[63] Seoul
[64] Atlanta
[65] Buenos Aires
[66] Lisbon
[67] Helsinki
[68] Singapore
[69] Jakarta
[70] Washington, D.C
[71] Oslo
[72] Mumbai
[73] Clarkeson
[74] Carl Stern
[75] Sao Paulo
[76] Warsaw
[77] Budapest
[78] Stuttgart
[79] Vienna
[80] Mexico City
[81] Copenhagen
[82] New Delhi
[83] Goldman Sachs
[84] iformation
[85] Athens
[86] Beijing
[87] Istanbul
[88] Prague
[89] Cologne
[90] Rome
[91] Dot-corn
[92] North and South America
[93] Hans-Paul Burkner
[94] Tom Rodenhaurer