مختصر جست و جویی کردم تا ببنیم که یک تحلیل گر خط مشی چون ارسطو چه توصیه ای به شاگرد و نامدار مقدونی خویش یعنی اسکندر می کند. طبق یافته های فیروزمندی شیره جینی و دیگران (1392) به نظر می رسد که غربی ها و اعراب، اسکندر را نامداری بزرگ و شایسته ی تحسین قلمداد کرده و این در حالی است که برخی از مورخان ایرانی، نام او را با زشت ترین القاب یاد می کنند.واقعیت تاریخی نشان از شکست حکومت ایران در آن دوران در برابر مقدونیه ایها دارد (1).
به نظر می رسد که البته نگاه مشترکی را می توان بین نامه های رد و بدل شده بین استاد و شاگرد پیدا نمود. نگاه مشترک بحث، این است که اسکندر به ارسطو، نامه ای می نویسد تا نظر او را مبنی بر حمله و کشتن ایرانیان و حکمرانی بر این سرزمین که طبق نظر خودش (اسکندر) متمدن تر از هر سرزمین دیگری است که تابه حال با چشم خویش دیده بود را جویا شود؛ ارسطو مانع این کار می شود و به او توصیه می کند تا سرزمین ایران را بین ایرانیانی که اختیاری و برتری بر دیگران نداشتند، تقسیم کند تا با یکدیگر رقابت کرده و به او که عنوان شاه شاهان را خواهد داشت، هم گزندی نرسیده و هم به گذشته نیز فکر نکنند (2) (p. 367).
براستی که ارسطو به عنوان مشاور سیاست های خصمانه علیه ایران زمین، عجب فرد زیرکی است زیرا توصیه ی جهانشمولی را برای حکمرانی بر این سرزمین روا داشته که آتش زدن تمام دژهای این سرزمین نیز این توانایی را ندارند. زیرا گفته ی «کارهای خرد را به مهتران و کارهای بزرگ را به کهتران بسپار»، مغز فرزندان سرزمینم را می بلعد.
منابع
(1) فیروزمندی شیره جینی، بهمن، مهدی رهبر، و مصطفی ده پهلوان (1392) از اسکندر گجستک تا اسکندر ذوالقرنین: ارزیابی و تحلیل آشفتگی منابع تاریخی اسکندر مقدونی (بخش دوم)، پژوهش های ایرانشناسی، شماره 1، صص 65-84.
(2) Briant Pierre (2015) Darius in the Shadow of Alexander, Translated by Jane Marie Todd, Harvard University Press