هرزمان در جمعی از دوستان و همقطاران چه به صورت مجازی در شبکههای اجتماعی و چه به صورت واقعی در سر کلاس، یا پارک و کافی شاپ، درباره ریشه اصلی مسائل یا نارسایی خط مشی ها بحثی صورت گرفت، در نهایت این نتیجه برایم حاصل شد که ریشه اصلی مسائل از نگاه ایشان از دو حال خارج نیست.
این دو حال اشاره به پیروی این دوستان از دو دیدگاه متفاوت است که بخش از آن را می توان همراستا با نظریه مک گریگور1 دانست: طرفداران دیدگاه اول، مردم ایران را لایق نمی پندارند؛ و طرفداران دیدگاه دوم، ریشه مشکلات را در دولت جست و جو می کنند؛ گویا به نظر می رسد که طرفداران دیدگاه اول بیشترند؛ زیرا طرفداران دیدگاه دوم را ترغیب می کنند که دولت ناکارآمد هم از همین مردم نالایق سرچشه می گیرد. برای بررسی بیشتر این دو دیدگاه، دو نمونه آورده ام تا پاسخ ها، تحلیل ها و راهکارهای پیشنهادی این دو دیدگاه را بیشتر روشن کنم:
علت حوادث و مرگ فراوان سالانه مردم در هنگام رانندگی چیست؟
طرفداران دیدگاه الف: «مردم که واقعا بد رانندگی می کنند؛ خب با پراید که نباید بالای 80 تا رفت؛ مگه نمی دانند وضعیت جاده خطرناکه؛ خب خودرو هم خودشان می خرند؛ اگر می دانند که این خودرها ضعیفه و به قیمتش نمی ارزه، خب نخرند تا تولیدکننده ها و واردکننده های خودرو هم مجبور شوند قیمت را پایین بیاورند یا خودروهای بهتری تولید کنند؛ مردم همه دنیا اینجورین؛ اگر می خواهید این وضعیت درست شه اول باید فرهنگ سازی شه»2
طرفداران دیدگاه ب: «میگن فرهنگ رانندگی خوب نیست، خب متولی آموزش آنان کیه؟ شنیدم که در اون ور دنیا شرایط اخذ گواهینامه خیلی سخته؛ اصلا مثل ایران نیستش که هرکسی بتونه به راحتی گواهینامه بگیره؛ بعدش هم شما خودرو با هشت ایربگ در اختیار رانندگان ایرانی قرار بده، بالاخره میزان جراحت و فوتشان حتی با وجود این راههای خطرناک نیز قطعا کاهش پیدا می کنه؛ بعدشم تولید خودروی بی کیفیت که تقصیر خرید کردن مردم نیست؛ پشت تولید خودرو مافیاست که سودش از تولید این خودروهای بی کیفیت است؛ اگر یه سری به همین عراق بزنید، با این پول ها چه خودروهای باکیفیت و ایمنی میشه خرید. اگر می خواهید این اوضاع بهتر شه، باید دولت، ماشین و راه خوب بسازه، شرایط اخذ گواهینامه را سخت تر کنه»
علت خرید کالا بیش از حد مصرف و خرید ارز هیجانی در بحران های اقتصادی چیست؟
طرفداران دیدگاه الف: «آقا حقمونه، این مردمی که من دیدم هرچی سرشون بیاد حقشونه؛ برای خودروی پراید که تازه آپشنِ زه دربش رو هم برداشتن و اونم با قیمت نامعلوم که برای دریافتش باید دوسال صبر کنی، برای خریدش میلیونی صف میبندند و هجوم میارند. فقط کافیه بگن کره و پوشک قراره کم شه، به فروشگاه ها هجوم میارن و کارتن کارتن خرید می کنند. داستان ارز هم همینطوره، مثلا طرف پزشکه؛ میره فردوسی؛ هزاران دلار میخره بذار توی گاوصندوقش؛ توی اروپا، مردم تا میبینن چیزی گرون شده، ملت همه اعتراض میکنن که ای وای ی چیز یک سنت گرون شده و تحریمش می کنن و بعد دولت و تولیدکننده ها مجبور میشوند ارزانش کنند؛ خلاصه این قانون اول اقتصاده که تقاضا که بره بالا، قیمت میره بالا»
طرفداران دیدگاه ب: «تقصیر ملت نیستش که، چه زمانی شده که در ایران، قیمت یک کالا بالا بره و بعدش بیاد پایین؛ مردم ما در طول زمان یادگرفتند که ممکنه قحطی بشه، کالای موردنیازشون کم بشه، برای همین میروند می خرند؛ این وضعیت الان تقصیر دولته، خود دولت ارز برد بالا و مردم هم بیچاره شدند؛ میگن ملت چرا با این وضعیت میرن خودرو میخرند؛ خب به جاش چیکار کنن. یادت میاد کمپین تشکیل شد، ملت خودرو نخریدن بعد همین دولت اومد وام داد، پول داد تا کمپین را شکست بدهند. هر وقت که دولت در یک چیزی وارد شد یا بگه مردم نگرانی راجع به کمبود فلان کالا نداشته باشند، مردم هم می فهمند که آنجا مشکل و کمبودی هست که تا دیرنشده باید وارد شوند»
همانطور که در این دو مثال نشان دادم بحث و جدل این دودیدگاه تمامی ندارد؛ نه آن دوستانی که دیدگاه اول را قبول دارند و نه دوستان طرفداران دیدگاه دوم، از موضع خودشان کوتاه نمی آیند؛ اگر شما هم با سلسله سوال «چرا اینطوره» برای تحلیل هر نوع خط مشی از آنها بپرسید، به این دو دیدگاه که پیشتر بیان شد، به آسانی پی میبرید؛ خیلی هم به تحلیل تم نیاز ندارید! پس هر وقت از این تحلیلگران بخواهید که راهکاری را اعلام کنند که یک مساله عمومی را حل کند با توجه به دیدگاه موردنظراشان یا پاسخ می دهند که «باید فرهنگ سازی کرد و از مدرسه و شروع کرد و در خانواده بهشان یاد داد و غیره» و یا «یه دولت جدیدی روی کار آورد که همه چیز خیلی کارا و هدفمند پیش ببره» و این داستان مرغ و تخم مرغ ادامه دارد.
تنها راه حال موجود
[به روز رسانی (31/5/1400)] با شیوع بیشتر کرونا، باز به یاد قضیه مرغ و تخم مرغ افتادم. اینکه دولت واکسن وارد نکرد و ما نیز در مراسمهای مذهبی، سفرهای تفریحی و دورهمیها، بیشتر گردهم جمع شدیم که نتیجه هر دو رویکرد باعث از دست دادن جان عزیزمان شد. من دو نگاه را رد نمیکنم اما در حال حاضر که نه منصب داریم، نه موقعیت شغلی دولتی و نه حتی تریبون، وظیفه و مسئولیت خود ماست که نخست از خودمون و آن هم از همین الان شروع کنیم. خودمون میدونیم کار درست چیه، پس بهتره با حرفهایی مثل این که وظیفه ما نیست و یا اگه ما انجام ندهیم، بقیه بالاخره انجامش میدهند، بیخیال مسئولیت خودمون در برابر خودمون، عزیزانمان و دیگران نشیم و بهتره لااقل ما مسئولیت کارمان را بپذیریم.
شما فکر می کنید دیدگاه دیگری هم وجود داره؟ اگر طرفدار یکی از این دو دیدگاه هستید، نقد شما چیست؟ به نظر شما بین این دو دیدگاه می توان پلی زد؟ شما چه فکر می کنید؟
- مک گریگور (1960)؛ ایشان بوکسور ایرلندی نیست!
- همه این دوستان از بحثها، گزارش ها و آمارهایی که سه متغیر فرهنگ نامطلوب رانندگی مردم، نامناسب بودن راه ها و نامطلوب بودن خودروها را به عنوان علل اصلی این مساله درنظرگرفته می شود، آگاه هستند ولی دنبال یافتن ریشه اساسی این وضعند.