سختترین نبرد در میدان جنگ داخلی، جدالی فرسایشی و طاقتفرسا میان دو نیروی عشق و منطق است به گونهای که حتی اگر طرفی با زحمت بسیار و اصراری پرهزینه، پیروز میدان شود، نتیجه حاصله آنقدر دهشتناک و سهمگین است که حس و محبت را از درون، پاره پاره و عقل را چنان سرگردان میسازد که اگر فرد به مرز جنون و خودکشی نرسد، ممکن است یا به مانند دیوانگان با خود حرف زده، ادا درآورده و رفتاری پیشبینی ناپذیر و خصمانه پیشه کند یا به مانند دراویش یا زاهدانی تنها به دنبال گودالی عمیق یا غاری تاریک در دل زمین یا دل کوه بگردد تا خود را از همه چیز و همه کس پنهان نگه دارد زیرا که هر چیزی در نزد او یادآور جنگ و ویرانی است و البته خود را مسبب این نبرد خونین و سزاوار اشد مجازات و شکنجهای دردناک و پررنج میداند حتی باوجود اینکه مقتول، رضایت خود را پیشتر به او اعلام نماید. اما نباید انتظار داشت که چنین درد و رفتاری روزی به پایان خواهد رسید. زیرا در نبرد میان عشق و منطق، زخمهای کاری و عمیق با دردی وصفناپذیر بر تن و فرق او چنان فرود آمده است که قلب را از سینه، جدا و جمجه را شکافته و آسیبی جدی به مغز وارد میکند که گویی پتک خدایان به او کوبیده شده است. نتیجه آن که هم جای زخم همواره بر خود او و اطرافیانش عیان و پررنج خواهد بود و هم قدرت تفکر و منطق فرد را به شدت کاهش خواهد داد که نه میتواند در کارهای عادی و روزانه تمرکز کند و نه ارادهای در انجام آنها خواهد داشت.
اگر کسی بخواهد چنین نبردی را به صورت نظام مند بررسی نماید، به نظر میرسد که شاهد تجربی این نبرد، سه دوره زمانی مختلف را پس از پایان نبرد بیرونی از سر بگذارند. در نخستین مرحله از نبرد درونی، فرد مبتلا به صورت کاملا ناخودآگاه وادار میشود تا از تکنیک شبیه سازی و طراحی سناریوهای مختلف خیالی در دورههای زمانی مختلف و در ساعاتی غیرقابل پیشبینی بهره گرفته و به یادآوری روزها و رخدادهای گذشته به خودخوری و بعضا به خودآزاری بپردازد. زیرا که سناریوسازی ممکن است ساعتها او را غرق در اندیشههایی وهمی نموده و حتی فرد با خویشتن خویش با صدای بلند و گاها مشاجرهآمیز بیاختیار به صحبت درآید. در این دوره از بیماری، نبرد میان عشق و منطق، تنها به تلفات بینتیجه منجر خواهد شد با این تفاوت که فراخور حالت روحی و عقلی متفاوت بیمار، گاهی به پیروزی از یک سمت و گاهی به پیروزی طرف دیگر به صورت ناپایدار تن در میدهد. گفتنی است در این مرحله، قلب او مثل کوره سوزان و سر او، پردرد است اما از بیرون به نظر آرام و بیخیال است و تنها در برابر محرکهای احساسی، واکنشی تند و پیشبینی ناپذیر همراه با خشم و ناراحتی ابراز نماید. این دوره معمولا بین یک تا شش ماه فراخور ظرفیت روانی فرد متغیر خواهد بود.
دومین دوره، درست در زمانی آغاز میشود که محرکهای بیرونی، خنثی یا ناپدید شده و فرد، خود را درگیر در برنامههای پیش از نبرد میکند. اطرافیان فرد ممکن است گمان کنند که او توانسته است صلحی میان عشق و منطق برقرار کرده و جنگ با خویشتن را خاتمه داده باشد اما با بروز کم اثرترین تکانه، خاکستر میدان نبرد به طور ناگهانی دوباره شعلهور شده و دو نیروی مذکور در برابر یکدیگر صف آرایی میکنند. این دوره آنقدر ادامه مییابد که او وارد مرحله جدیدی از نبرد به نام بیتفاوتی میشود. مرحله بیتفاوتی، سومین مرحله رویارویی جریانهای درگیر در نبرد با نیروی واقعیت در زمان حال است. نیروی پرقدرت واقعیت در زمان حال، قویترین دشمن عشق و منطق است. این نیروی تازه نفس، با قدرتی که در اختیار دارد، آنها را چنان در هم میکوبد که اگر فردی از بیرون نظارهگر چهره این نبرد باشد، فرد مبتلا را حیران، دیوانه و کم برخوردار مییابد. حالت بی تفاوتی، حالتی است که فرد مبتلا نه تنها نسبت به سلامت و ظاهر خود بیتوجه است بلکه آمال، اهداف و برنامههای آتی خویش را نیز زیرسوال میبرد. مدت این دوره از نبرد را نمیتوان حتی به تخمین برآورد نمود زیرا میتواند از یک ماه تا چندین سال یا حتی تا زمان مرگ وی ادامه یابد.
پس از گذشت سومین دوره از نبرد میان عشق و منطق، فرد به مانند بندبازی از ریسمان دوره دوم به سوی دوره سوم عبور کرده و بدون آن که به انتهای بند نزدیک شود با سقوط او از هر دوره، وارد دوره دیگر میشود. این نوسان تا زمانی ادامه مییابد که غیر از صحنه، با تلنگری از بیرون متوجه حضور تماشاچیان یا صحنه بندبازی شود. در اینجا منطق او به بازپردازش فلسفه زندگی و تعریف نبرد میپردازد. به عبارت دیگر دوره نبرد میان عشق و منطق با پیروزی منطق خاتمه خواهد یافت. اما این پیروزی برای او نه شیرین است و نه تلخ بلکه تنها یادآور حیات محدود و بیاهمیتی است که با جریان عشق معنا مییافت. بنابراین اگر کودکی از شاهد تجربی نبرد میان عشق و منطق درخواست کند که توصیهای برای زندگ سعادتمند کند، خواهد گفت که طرف عشق به ایستد با اینکه همان لحظه به خاطر میآورد که نیروی عقل در جهان قویتر است.