همه چی از اون لحظه شروع شد. وقتی می گم همه چیز، نمی تونم دروغ بگم که آره واقعا همه چیز. اما وقتی به تاریخ نگاه می کنم انگار جوهری که برای ترجمه اش ریخته شد رنگش را هم بر صفحات گذشته افکنده بود. پس راستی راستی میشد همه چیز. چطور میشه یه ترجمه ای که در یک لحظه تاریخی نگاشته شده، تاثیرش رو در گذشته هم به جا بگذاره. واقعا لحظه ی جالبیه. اون لحظه، همان زمانی است که یکسری هم اینجا یا رفتند فرنگ و در رشته مدیریت دولتی و اداره و این قبیل رشته ها درس خوندند. همون لحظه ای که یکسری کتاب ها را سوغات آوردندو در داخل شروع به ترجمه کردند. دقیقشو بخوای همان ثانیه هایی است که چشم اون عزیزان به عنوان کتاب دوخته شد. عنوان درشت و برجسته ای که انگار زرکوب شده بود. میشد حتی بدون دیدنش هم حسش کرد. آره می تونم چشمامو ببندمو اون لحظه تاریخی را به یاد بیارم. حرف اول P کاملا مشخصه، آره خودشه. چقدر هم خوب تایپ شده. بله خودشه. این همون کتاب رشته تحصیلیمه که درشت نوشته Public Administration. مطمئنم حتی عینکم هم نداشته باشم بازم به راحتی از دور می توتم تشخیصش بدم. جلد بدرنگ اما زبری داره. یه جورایی خشن و ضمخت به نظر میاد. بگذریم نمی دونم چی شد که Public شد دولتی اما خب نوشتیم دولتی، خواندیم دولتی و گفتیم دولتی. شما هم بگو دولتی! خب تازه این عنوانه کتابه. وقتی Public بشه دولتی یعنی تصمیم گیر عامه نیستو، دولت است، یعنی امور دولتی است یعنی حرف اول و آخر با عامه نیستو با دولت است. اینجوری بگم بهتره بزرگ آقای شهرزاد اسمش دولته. اگه متوجه نشدی من حالا حالا ها توان دارم بگم دال واو لام تِ. مصادیقشو خودتون بهتر میدونین. نهضتای نظریش هم خوندنین اما خب این دولتی از این تاتوهایی نیست که بشه پاکشون کرد چون مقدسه. یه ایران است و یه دولت که خاطرات ایرانشهر رو به همراه داره.
خب بگذریم. هر دانشجوی مدیریت دولتی فصل یک کتاب نباشه فصل دوم راجع به public می خونه، مخصوصا متضادش. آره، Private. این واژه رو از پوست و گوشت میشناسیمش. اصلا همین الان هم که دارم این متن مینویسم داره بوش میاد. ما خیلی خوب معنی private میدونیم. انقدر راجع بهش وهم و خیال کردیم که با خوندن این کلمه چشامون برق می زنه. اما خب گذر زمان نشد که ما چیزی رو صاحب بشیم یعنی انگار همین پابلیکها چیزی رو واسه ما نذاشتند همه چیزو واسه خودشون خصوصی کردند حتی احوال خودمونو. ناشکری نباشه البته یه دستخطهایی از این ارث تاریخی به ما میدادند اما خب تاوقتی که public هست دولت هم هست پس تاوقتی که صاحب مال زندست وارثی در کار نیست. باز بگذریم. رفته رفته وضع بهتر شد انگار دیگه دستخط ها وجه قانونی پیدا کرد اما این کافی نبود. ما دیگه الان صاحب کتابخونه مدیریت دولتی هستیم. خودمون اند ترجمه و تفسیریم. شما میگی دولت من میگم آخرشو بگو. این حرص Private انقدر در طول تاریخ تلنبار شده بود که یهو فوران زد و هرچی Public بود برد زیر مذاب داغ و سوزانش. جاهایی هم که دستش نمی رسید، خاکستر اسیدیش که می رسید؛ پس حالا دیگه نوبت خصوصی ها بود. امور تصدی و حاکمیتی نمیشناخت، مدیر خوب و بد نمیشناخت، مال مردم و دولت نمیشناخت، همش ماله خاص بود ، همه بایست توزیع میشد! یه سونامی بود که دیگه کتابهای آینده رشته هم از یادها می برد. خاص بودنش هم شما رو سننه. مال خودشه می خواد چوب حراج بزنه. می خواد به هرکی دوست داره دستخط بده و صاحب مکنتش کنه. والسلام.
*نمیدونم تا چه حد موفق بودم تا منظورمو بیان کنم اما برخود لازم میدونم که عرض کنم منظورم از ترجمه، تفسیر و دیدگاه است و مترجم، مفسر و مدبر. قدیمیترین عنوان کتابی که در کتابخونم در این باب دارم هست: «سیر اندیشه اداری» از آقای دکتر علیرضا بشارت که درسال 1354 در انتشارات دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران چاپ کردند که به درستی Public و Private را ترجمه و تحلیل نمودند.