پتیگرو و ویپ[1] در کتاب خود با عنوان مدیریت تغییر برای کسب موفقیت رقابتی[2] که در سال 1991 منتشر نمودند، میان سه بعد از تغییر راهبردی (استراتژیک) شامل محتوا، فرایند و بستر (زمینه) تمایز قائل شدند. ایشان بر تعامل مستمر میان این ابعاد تاکید کرده و بیان میکنند که اجرای تغییرات، یک فرایند تکراری، تجمعی و فرموله کردن مجدد آن است.
ابعاد مدیریت تغییر
از نظر پتیگرو و ویپ، یک تغییر موفق، نتیجه تعامل میان محتوا، فرایند و زمینه است.
- محتوا شامل اهداف خرد، کلان، کوتاه مدت و بلندمدت است و درواقع همان مقصودی است که مد نظر سازمان است.
- فرایند به چگونگی ایجاد و اجرای تغییر در سازمان اشاره دارد و شامل نحوه اجرا و برنامه های راهبردی و عملیاتی تغییر است.
- زمینه یا بستر سازمانی اشاره به مکانی دارد که قرار است در آن تغییر ایجاد شود که می تواند یک محصول یا خدمت، یک بخش یا دپارتمان و یا کل سازمان را در نظر داشته باشد. برای این کار لازم است محیط داخلی و خارجی ارزیابی شود.
عوامل موثر بر مدیریت موفقیتآمیز تغییر
پتیگرو و ویپ همچنین به پنج عامل اصلی اشاره میکنند که برای مدیریت موفقیت آمیز تغییرات راهبردی در سازمان بسیار حائز اهمیت است:
1. ارزیابی محیطی
ارزیابی محیطی شامل نظارت مستمر بر محیط داخلی و خارجی سازمان (به خصوص از جنبه رقابت پذیری سازمان) از طریق سیستمهای یادگیری باز است. ارزیابی محیطی برای هر تغییری در سازمان ضروری است.
2. منابع انسانی به عنوان دارایی و بدهی
مدیریت باید این احساس را در کارکنان تقویت کند که آنها برای سازمان ارزشمند هستند و سازمان به آنها اعتماد دارد؛ زیرا آنها هم در موفقیت و هم در شکست تغییرات در سازمان بیشترین نقش را دارند.
3. پیوند تغییرات استراتژیک به تغییرات عملیاتی
در طول زمان اهداف مدنظر سازمان ممکن است اجرا شده و یا تغییر کنند اما مهم این است که در سازمان برای انجام هر تغییر راهبردی، بر فعالیتهای عملیاتی آن تغییر راهبردی نیز تدبر شده و آنها را برای آن مقصود بازتنظیم نماید.
4. رهبری تغییر
به جلو بردن سازمان، ایجاد جو مناسب برای تغییر، هماهنگی فعالیتها، هدایت امور، تنظیم دستور کار نه تنها برای جهت گیری تغییرات در سازمان، بلکه برای ایجاد چشم انداز و تقویت ارزشهای صحیح در میان تمامی سطوح سازمان از اهم وظایف مدیران و رهبران تغییر سازمانی است.
5. انسجام کلی
استراتژی تغییر باید سازگار (یعنی دارای اهداف روشن باشد)، همخوان بوده (یعنی با محیط خود مطابقت داشته باشد)، منجر به ایجاد مزیت رقابتی برای سازمان شود و در عین حال امکان پذیر نیز باشد.
[1] A.M. Pettigrew and R. Whipp
[2] Managing Change for Competitive Success