لارنس پیتر [1](متولد 16 سپتامبر 1919 در ونکوور، بریتیش کلمبیا؛ درگذشته 12 ژانویه 1990 در پالوس وردس استیتس، کالیفرنیا)، نویسنده و مدرس، بهترین شناختهشده به دلیل فلسفهاش به نام «اصل پیتر[2]»، که نظریههای کسبوکار را با ذکاوت، جذابیت و دقت فکری به عموم مردم معرفی کرد.
پیتر پسر ویکتور سی. پیتر، بازیگر، و وینسنتا استیو بود. سوابق زندگی اولیه پیتر کم است، اما بهنظر میرسد پدرش زمانی که او جوان بود غرق شد. خانواده در یک کلبه زندگی میکردند و او بیشتر روزهایش را صرف کار برای کمک به بقا و زندگی خانوادهاش میکرد. همه چیزهایی که خانواده پیتر داشتند کاربردی بودند، و علاقه همیشگی پیتر به کاهش ضایعات در سازمانها و سادهسازی وظایف شاید از کودکیای نشأت گرفته باشد که در آن هیچ حرکتی و هیچ منابعی نباید هدر میرفت. پیتر مجبور شد به مدت چهار ماه بهخاطر «سل ریوی» از مدرسه بیرون بماند، که باعث شد برای سالها از بریس پشت استفاده کند.
در سال 1938، پیتر از دبیرستان فارغالتحصیل شد و در دانشگاه بریتیش کلمبیا ثبتنام کرد، جایی که تا سال 1954 در کلاسها حضور داشت. از 1941 تا 1947 او مشاغلی پیدا کرد و در مدارس بریتیش کلمبیا صنایع دستی تدریس میکرد. در این دوران، بهنظر میرسد که او شروع به جمعآوری حکایاتی کرد که هستههای کتابهای پرفروش او را تشکیل دادند. او همچنین با نانسی بیلی ازدواج کرد و سپس طلاق گرفت.
از 1947 تا 1948 پیتر در بخش زندانهای استانی مشغول به کار شد، جایی که به جوانان زندانی آموزش میداد و مهارتهای خود را در جلب و حفظ توجه یک مخاطب ناخوشایند پرورش میداد. از 1948 تا 1964 او مشاور بهداشت روانی در منطقه آموزشی ونکوور بود. از 1957 تا 1958 در کالج ایالتی واشینگتن غربی (که بعدها به دانشگاه ایالتی واشینگتن غربی تغییر نام داد) در ایالات متحده تحصیل کرد و در سال 1957 مدرک لیسانس دریافت کرد و در سال 1958 مدرک کارشناسی ارشد در آموزش گرفت. سپس در برنامه دکتری آموزش در دانشگاه ایالتی واشینگتن ثبتنام کرد و در سال 1963 دکترای خود را دریافت کرد.
پس از دریافت دکترا، پیتر از 1964 تا 1966 بهعنوان استادیار آموزش در دانشگاه بریتیش کلمبیا در ونکوور مشغول به تدریس بود. از 1966 تا 1969 او استاد همتراز در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس (UCLA) بود. در سال 1967 پیتر مدیر مرکز ایولین فریدن برای تدریس تجویزی شد، شغلی که تا 1970 در آن مشغول بود. در 25 فوریه 1967، او با آیرین جی. هاو ازدواج کرد که حاصل این ازدواج چهار فرزند بود.
در اواخر دهه 1950 پیتر شروع به تدریس درباره سازمانها و سلسلهمراتبها کرد. او نخستین بار در سال 1960 درباره اصل پیتر سخنرانی کرد، در جمعی از تجار که یا از بحث او درباره ناکارآمدی در کسبوکار و دولت خشمگین شده بودند یا از آن لذت برده بودند. در سال 1963، نویسنده ریموند هال[3] نخستینبار با اصل پیتر آشنا شد. او نمایشی بد اجرا شده را با پیتر تماشا کرد و در زمان استراحت، پیتر توضیح داد که چگونه این نمایش بهخاطر اینکه کارگردان آن به «سطح ناکارآمدی» خود رسیده بود شکست خورد.
هال این احتمال را حس کرد که کتابی در دست ساخت است، از پیتر خواست تا آن را بنویسد و سپس با کمال خوشحالی متوجه شد که پیتر سالها وقت خود را برای نوشتن چنین کتابی صرف کرده است. هال نسخهی قابل توجهی از دستنوشته را گرفت و آن را به کتاب «اصل پیتر: چرا همیشه چیزها اشتباه میروند» تبدیل کرد.
هال و پیتر نخستینبار دستنوشته کتاب را به مکگرا-هیل [4]ارسال کردند، همان ناشری که کتاب علمی پیتر به نام «تدریس تجویزی» (1965) را منتشر کرده بود. ناشر کتاب «اصل پیتر» را رد کرد و یک ویرایشگر اظهار داشت: «من هیچگونه امکان تجاری برای چنین کتابی نمیبینم و بنابراین هیچگونه تشویقی نمیتوانم ارائه دهم.» سی ناشر دیگر نیز دستنوشته را رد کردند. در این میان، پیتر در منطقه لسآنجلس بهعنوان یک سخنران عمومی شهرت پیدا کرده بود و روزنامه لسآنجلس تایمز مقالهای درباره او و اصل پیتر منتشر کرد.
شخصی این مقاله را برای ناشری در انگلستان ارسال کرد که سپس آن را برای یک ویرایشگر ناشر نیویورکی ویلیام مورو فرستاد. تا آن زمان، همکاری پیتر با هال سالها پشت سر او بود، بنابراین باید برایش تعجبآور بوده باشد وقتی که نمایندهای از ویلیام مورو [5]برای ملاقات با او و درخواست نوشتن کتابی درباره اصل پیتر به لسآنجلس پرواز کرد. مانند هال سالها پیش، نماینده ناشر از اینکه متوجه شد کتاب از قبل نوشته شده بود خوشحال شد.
مورو که به پیتر و هال ۲۵۰۰ دلار پیشپرداخت پرداخت کرد، «اصل پیتر» را در سال 1969 منتشر کرد، همان سالی که پیتر به سمت استاد تمام ارتقا یافت. اولین چاپ این کتاب با ۱۰,۰۰۰ نسخه قابل توجه بود. کتاب به سرعت به یک پرفروش تبدیل شد و مورو چندین چاپ در سال 1969 انجام داد و در نهایت میلیونها نسخه از آن منتشر کرد. «اصل پیتر» یکی از پرفروشترین کتابهای غیرداستانی تاریخ شد و در سی سال هشت میلیون نسخه به زبان انگلیسی فروخت و به ۳۸ زبان ترجمه شد.
هال نقش حیاتی در کوتاه کردن کتاب به طول قابلقبول برای مخاطبان عمومی و تقطیر جذابیت و شوخطبعی ستیزهجویانه پیتر ایفا کرد، بهطوریکه کتاب هم خندهدار بود و هم جدی. با این حال، جذابیت اصلی «اصل پیتر» در این بود که چگونه ناکامیهای میلیونها نفر را که با کارمندان خدماتی روبرو بودند که از خدمت کردن امتناع میکردند، کارگران تولیدی که چیزی تولید نمیکردند، معلمان بدون درک کافی برای تخلیه کلاس در هنگام سیل و رهبرانی که فقط از دیگران پیروی میکردند، خلاصه کرد؛ چونکه، همانطور که پیتر نوشت، «در یک سلسلهمراتب هر کارمند به سطح ناکارآمدی خود ارتقا مییابد.»
پیتر برای توضیح و حمایت از اصل خود بسیاری از مثالها را از تجربیات و مشاهدات مستقیم خود ذکر کرد. این مثالها شاید عجیب به نظر میرسیدند، اما برای میلیونها خواننده آشنا بودند. بهعنوان مثال، او زمانی را شرح داد که یک درخواست شغلی را به یک مدرسه ارسال کرد، با تمام فرمها بهطور صحیح پر شده، تنها برای اینکه آن را بهدلیل وجود قانونی که میگفت باید آن را از طریق پست ثبت شده ارسال کند تا مطمئن شود که بهطور کامل به مدرسه میرسد، به او بازگرداندند.
برای باقیمانده عمرش، پیتر پیشنهادهای زیادی برای مشاوره مدیریت دریافت کرد، اما همه آنها را رد کرد و گفت که او تصمیم گرفته است به سطح ناکارآمدی خود ارتقا نیابد. او امیدوار بود که با درک چگونگی پیشرفت فرد فراتر از تواناییهای خود، فرد تصمیم بگیرد که با باقیماندن در شغلی که احساس میکند بهترین کار را برای انجام آن دارد، خوشحال باشد. شناسایی اینکه چنین شغلی چه زمانی بهدست آمده یکی از موضوعات کتابهای بعدی او بود، از جمله «نسخه پیتر» و «چگونه چیزها را درست انجام دهیم» (1972) و «طرح پیتر: پیشنهادی برای بقا» (1975). پیتر به انتشار آثار علمیتر ادامه داد، مانند چهارجلدی «صلاحیتها برای تدریس» (1975).
هرچند پیتر مشارکتهای جدی در مطالعه روشهای تدریس داشت، اما شهرت و اعتبار او عمدتاً از کتابهای متعددی که برای مخاطبان عمومی نوشت نشأت میگیرد که آخرین آنها «چرا کارها اشتباه پیش میروند[6]» در سال ۱۹۸۴ بود. حس شوخطبعی، داستانسرایی جذاب و هوش او باعث شد که کتابهایش برای مدت طولانی پرفروش باقی بمانند و حتی پس از آغاز قرن بیست و یکم همچنان در دسترس باشند. در سال ۱۹۸۸، پیتر دچار سکته مغزی شد و اندکی بعد در خانهاش بر اثر عوارض ناشی از آن درگذشت.
تمامی کتابهای پیتر، حتی علمیترین آثار او، تا حدی جنبه خودزندگینامهای دارند، زیرا دستکم بخشی از آنها بر تجربیات شخصی او استوار است. کتاب اصل پیتر: چرا کارها همیشه اشتباه پیش میروند (۱۹۶۹) عمدتاً از مشاهدات دستاول او سرچشمه گرفته است. همچنین، کتاب چرا کارها اشتباه پیش میروند: یا بازنگری در اصل پیتر (۱۹۸۵) نیز بینشهای خودزندگینامهای را در مثالهایی که ارائه میدهد، منعکس میکند. آگهیهای درگذشت پیتر در شیکاگو تریبیون، لسآنجلس تایمز [7]و نیویورک تایمز [8](همگی در ۱۵ ژانویه ۱۹۹۰) و واشنگتن پست[9] (۱۷ ژانویه ۱۹۹۰) منتشر شد.
منابع و مطالعه بیشتر درباره لارنس پیتر
[1] پیتر، لارنس جانستون (Peter, Laurence Johnston): نویسنده و مدرس معروف به علت معرفی «اصل پیتر».
[2]اصل پیتر (The Peter Principle): فلسفهای است که در آن گفته میشود افراد در سازمانها تا زمانی که به سطح ناکارآمدی خود نرسند ارتقا مییابند.
[3] هال، ریموند (Hull, Raymond): نویسنده و همکار پیتر در نوشتن کتاب «اصل پیتر».
[4] مکگرا-هیل (McGraw-Hill): ناشر کتابهای علمی و آموزشی.
[5] ویلیام مورو (William Morrow): ناشر نیویورکی که کتاب «اصل پیتر» را منتشر کرد.
[6] چرا کارها اشتباه پیش میروند (Why Things Go Wrong): کتابی از لارنس پیتر که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد.
[7] لسآنجلس تایمز (Los Angeles Times): روزنامهای معتبر در لسآنجلس.
[8] نیویورک تایمز (New York Times): یکی از معتبرترین روزنامههای آمریکا.
[9] واشنگتن پست (Washington Post): روزنامهای معتبر در واشنگتن.