دومین جلسه هم اندیشی مرکز خط مشی پژوهی دانشگاه تهران با همکاری انجمن علمی مدیریت دولتی ایران با موضوع «علوم دینی و خط مشی پژوهی» در روز سه شنبه، 1 تیرماه ۱۳۹۵ در ساعت 15 تا 16:30 در اتاق دانشجویان دکتری مدیریت دولتی در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران با حضور عزیزان خانم رحمانی، آقای علی پور، آقای قاسم زاده و بنده برگزار شد.
در این نگاشت به طور خلاصه سعی کردم تا گزارشی مختصر از هر آنچه که در این گفتگوی دوستانه صورت گرفته را در نظم مناسبی ارائه کنم، البته این نگاشت ممکن است مورد تایید حضار عزیز نباشد و بحثهایی نیز مورد کم و زیاد قرارگرفته باشد. سوالات اصلی این گفتمان عبارتند از: چگونه می توان از علوم دینی در خط مشی پژوهی بهره جست؟ چه ملاحظاتی در این رابطه نیازمند توجه است؟
اصطلاح خط مشی پژوهی به طور ساده از ترکیب دو واژه خط مشی و پژوهش ایجاد شده است. زمانی که از خط مشی پژوهی سخن به میان می آید نمی توان آن را معادل پژوهش های کاربردی و نظری رایج در دانشگاه ها در نظر گرفت (رک: اتزیونی، 2006) در واقع اگر چه از مطالعات و پژوهشهای اجتماعی برای بهبود در خط مشی های عمومی استفاده می شود اما برعکس پژوهش های آکادمیک صرفا بر رابطه میان متغیرهایی تمرکز دارد که می توان مشکلات اجتماعی و متغیرهای دیگری را از طریق خط مشی عمومی دستکاری کرد (وینینگ و وایمر، 2010، ص 25). از این رو با توجه به تاکید نگاه اسلامی در چشم انداز 1404 و سیاست های کلان جمهوری اسلامی ایران و نیز صرف هزینه های کلان برای بهره گیری از علم دینی در بهبود معیشت و مشکلات جامعه، سوالی که پیش می آید حول کارکرد و بهره گیری از این منابع در بهبود خط مشی ها خواهد بود. کشور ما نیز به دلیل عوامل مشترکی با دنیای غرب چون رشد افراد تحصیلکرده و افزایش سطح سواد و اطلاعات جامعه، افزایش دسترسی به انواع داده ها، رشد و توسعه فناوری اطلاعات، رشد در اندازه و قابلیت های اجتماعی پژوهش، افزایش تاکید بر بهره وری و رقابت پذیری بین المللی و افزایش تاکید بر بررسی و حساب پس دهی فعالیت حکومت ها (اسمیت و دیگران، ص 2) بر خط مشی مبتنی بر شواهد تاکید می کند که تا با استفاده از علوم و مطالعات، خط مشی های عمومی خود را بهبود دهد؛ از این رو جامعه ایران چگونه می تواند از علوم دینی در این راه بهره جوید؟
قبل از ورود به بحث، لازم است که میان علوم دینی و منابع دینی تفاوت قائل شد. به عبارت دیگر، باید منظور خود را از علوم دینی به طور اخص بیان کنیم. علوم دینی عبارت از روش های علوم قرآنی، علم فقه، علم حدیث، و … است که برای مثال در سیاست نیز با نام فقه سیاسی وارد ادبیات علوم سیاسی شده است. این در حالی است که منابع دینی شامل کتاب آسمانی و اهل بیت (ع) و … است. از این رو هر یک را نمی توان معادل دیگری در نظر گرفت.
ممکن است در وهله نخست از ضرورت و کارکرد بهره گیری از این علوم سخن به میان آید. ضمن توجه به بستر اجتماعی و فرهنگی کشور که بهره مندی از این علوم را در امور مختلف را می طلبد، نکته دیگری که در این خصوص در پی می آید، تفاوت میان مفاهیم اعتباری با مفاهیم حقیقی است. امور و مفاهیم اصیل یا حقیقی بر خلاف امور و مفاهیم اعتباری در عالم خارج، تحقق عینى دارند و معلول علّتهاى خاص تکوینى هستند. برای مثال می توان گفت اصطلاح های مدیریتی چون اصل تقسیم کار ویا اصل سلسله مراتب را می توان در طبیعت نیز یافت و علوم دینی نیز بر آن ها تاکید می کند و با آن مطابق است. اگرچه نباید علوم دینی را هم تراز سایر علوم در نظرگرفت اما زمانی که از کارکرد آن سخن به میان می آید، باید بر ایمان و باور مسلمانان بر تحقق آرزوها و بهبود وضعیت از طریق توسل و استفاده از این منابع الهی تاکید نمود.
گاهی خط مشی گذاران ممکن است تنها بر نگاه هنجاری این علوم تاکید کنند و درنتیجه هنگام مقایسه آن با علم به معنای عمومی (از نظر اثبات گرایان!) که بر جدایی ارزشها از واقعیت ها تاکید می کند، دچار سو برداشت شوند؛ این در حالی است که باید گفت برداشت های ما از علوم دینی صرفا هنجاری است نه اینکه خود علوم دینی تنها نگاه هنجاری را برای جامعه عرضه می کنند. لایه های درونی این علوم، مبتنی بر توصیف و استدلال ها است که می توان از آنها برای پی بردن به چارچوب ها و مدل ها استفاده نمود.
برای استفاده از علوم دینی تنها توجه و تمییز منابع و روش های آن کافی نیست، بلکه لازم است برای بهره مندی از آن در مشکلات امروز جامعه به سرگذشت و تاریخ ایجاد و توسعه آن در گذشته توجه نمود و پس از درک رابطه آن با دنیای گذشته، بتوان با ملاحظه به پیچیده تر شدن مسائل امروزی با آن مواجه شد. مفاهیم و استدلالهایی که در علوم دینی آمده است قبل از عینیت بخشیدن به آن در کشور، لازم است که مورد مکاشفه و پژوهش قرار گرفته و باتوجه به عصر امروز عبارات منسوخ و بی اعتبار از عبارات اصیل آن تفکیک شود. برای مثال زمانی که از کاربرد طب اسلامی در درمان بیمار در احادیث سخن به میان می آید، وضعیت بیمار و شرایط و امکانات روز نیز بررسی شده و تنها به برداشتی سطحی از راه درمان تجویز شده، اکتفا نشود.
متاسفانه نه تنها درباب این موضوع بلکه در استفاده و اقتباس از مفاهیم بیگانه در اصطلاح بومی سازی در کشور مورد تفکر و پژوهش قرار می گیرد شود، صرف تطابق مفاهیم بیگانه با مفاهیم داخلی است. برای نمونه مفاهیمی چون بوروکراسی را بدون توجه به بستر اجتماعی و فرهنگی آن، وارد ادبیات داخلی کرده و به جست و جوی آن در منابع دینی چون نهج البلاغه هستیم. این در حالی است که هر مفهوم با توجه نقش زبان و اجتماع، شکل گرفته و تکامل می یابد. نمونه دیگر policy است که بدون توجه به فلسفه و بستر شکل گیری آن در دنیای غرب، آن را به عاریت گرفته و به دنبال متون اسلامی مطابق با آن می گردیم. توجه به اصل کثرت و برساختگرایی می تواند ما را از این نگاه حفظ کند.
در انتها برای اینکه کشور ایران در عرصه جهانی شدن بتواند با سایر کشورها رقابت کند و از مطالعات و خط مشی های اجراشده در کشورهای دیگر، درس آموزی داشته باشد و به سمت یادگیری خط مشی حرکت کند، لازم است که قبل از انجام مطالعات تطبیقی، نخست پویایی آرمانها و ایده های ایرانیان را درک کند. همچنین تشکیل تیم های خط مشی گذاری حرفه ای که شامل بهره مندی از عالمان خبره از علوم مختلف است، می تواند در بهبود خط مشی ها بسیار اثربخش باشد.
از نظر شما چه ملاحظات دیگری برای بهره مندی از علوم دینی در خط مشی پژوهی لازم به توجه است؟